۳۰ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

همون وقتایی که شک میکنی نکنه همه چیزو تا اینجا اشتباه چیدی ...

نکنه در مورد همه چیز اشتباه فکر میکردی ...

نکنه همه چیز اونجوری که فکرشو نمیکردی بوده ... 

 

 

 

این آهنگ یه حس غم غیر عادی بهم میده . انگار فرا تر از غم حاصل از یه آهنگ غمگینه . نمیدونم شاید لحظه ساختش داشتم به یه غم غیر عادی فکر میکردم .

 

 

موافقین ۳ مخالفین ۱

امروز صبح بیدار شدم از خواب . برای یه کاری نیاز داشتم از تا از برنامه WORD استفاده کنم . متوجه شدم لایسنس Office پریده . رفتم تو اینترنت تا کرکشو دانلود کنم و ... بعد دیدم نوشته بود : دانلود فعال ساز ویندوز 7و8و10و11 !!! گفتم مگه ویندوز 11 داریم :|

 

در ابتدا فک کردم اشتباه تایپیه . بعد رفتم یه سرچ زدم دیدم وااااااااووو :| مثل اینکه واقعا از دنیا عقبم . مایکروسافت میخواد هفته دیگه سوم تیر ، در مراسمش از ویندوز 11 رونمایی کنه .

 

جالب اینجاست که در مورد ویندوز 10 که فکر میکنم در سال 2015 بود که منتشر شد ، مایکروسافت اعلام کرد ویندوز 10 آخرین ویندوز خواهد بود و از این به بعد تمام تغییرات به عنوان آپدیت های همین ویندوز است ولی نمیدونم چی شد که تصمیم گرفتن ویندوز 11 رو بسازن .

 

تو اینترنت خیلیییی اطلاعات و پیشبینی ها راجع بهش بود ولی یه چیز خیلی باحال در رابطه با ویندوز 11 هست . مایکروسافت هنوز هیچ نسخه ای از این ویندوز رو منتشر نکرده ولی فایل نصبی ویندوز یه جورایی لو رفته و داخل یه گوگل درایو پیدا شده . فک نمیکنم معلوم باشه کی فایل رو لو داده ولی به هر حال فایل نصبی ویندوز 11 لو رفته و الان داخل سایت هایی مثل سافت 98 میشه دانلودش کرد . تازه فعال سازشم هست .

 

وقتی بیل گیتس بفهمه ویندوز 11 که هنوز ازش رونمایی هم نشده رو تو ایران دارن نصب میکنن تازه فعال سازشم دارن رایگان فعال میشه :

 

البته به این نسخه ویندوز به هیچ وجه اعتماد نکنید چون  هنوز مایکروسافت به طور رسمی منتشرش نکرده پس ممکنه هزاران مشکل داشته باشه .

برای اینکه بفهمم ویندوز 11 چطوری قراره بشه اومدم فایل نصبیشو دانلود کردم و روی ماشین مجازی نصبش کردم . 

بیاید از اول روشن شدن سیستم عامل ویندوز 11 تا آخرشو ببینیم چطوریه . 

 

اول که روشنش کردم دیدم که لوگو اصلیش تغییر کرده . همون پنجره هست ولی زاویش عوض شده :

 

گرافیک کار که کلا عوض شده . خیلی گرافیک ساده تر و دلنشین تری داره . صفحه لاگین یا ورود به اکانت این شکلیه : ( رو تصاویر کلیک کنید تا بزرگ بشن )

 

بعد  پسووردمو میزنم و وارد میشم . همینطور که در تصویر زیر میبینیم کاملا مشخصه که رابط کاربری تغییراتی نسبت به ویندوز 10 داشته است :

 

فایل اکسپلورر :

 

نکته جالب برای من این بود که برنامه Windows Terminal به طور پیشفرض روش نصبه :))) . در اصل Windows Terminal همون مثل CMD یا خط فرمان عمل میکنه ولی ظاهر و امکانات خیلی قشنگ تر و بهتری نسبت به CMD داره . تقریبا شبیه terminal های سیستم های لینوکسی شده.  ببینیم عکسشو :

 

ظاهرا مرورگر Microsoft Edge هم آپدیت شده در ویندوز 11 :

آها راستی صدای نوتیفیکیشن ها و ... هم خیلی جیگر شده همشون عوض شدن حتی صدای استارتاپشم عوض شده .

و اینکه برنامه Store هم آپدیت شده و بهینه تر شده :

 

تا اینجا مشکلی برا من پیش نیومد با این سیستم عامل (البته کاری زیاد نکردم باهاش نه چیزی نصب کردم نه ...) ولی خب بازم پیشنهاد من اینه به عنوان سیستم عامل اصلیتون فعلا نصبش نکنید . منتظر بمونید تا نسخه رسمیش منتشر بشه چون این نسخه هنوز قابل اعتماد نیست . یهو نصب میکنید مثلا یه جاییش مشکل داره . قاعدتا مایکروسافت باید اول نسخه BETA ویندوز 11 رو بده تا کاربلد ها تستش کنن و مشکلاتش برطرف شه بعد تازه نسخه قابل استفاده برای عموم میاد . بنابراین بهتره تا اون موقع نصبش کنیم . اگه میخواید خودتون تستش کنید این نسخه رو روی ماشین مجازی مثل Vmware یا Virtual Box نصبش کنید روی هارد اصلیتون نصب نکنید . 

 

موافقین ۷ مخالفین ۱

اینکه چرا من باید بشینم آهنگ عمو پورنگ رو بزنم رو نمیدونم :|

موافقین ۳ مخالفین ۰

امروز میخوام صفر تا صد آهنگی که ساختم رو اینجا بررسی کنیم .  اگه به ساز های موسیقی (گیتار ، پیانو  ....) اینا علاقه دارید یا دلتون میخواد بدونید لایه های یک آهنگ کامل چطوری ساخته میشن تا آخر پست رو بخونید و گوش کنید . 

پیشنهاد میکنم صداها رو حتما با هدفون ، یا بلندگو گوش کنید بیشتر لذت میبرید . 

 

خب آهنگی که میخواستیم بسازیم ، ریتم 6/8 داشت . از جهتی که علاقه خاصی به گیتار دارم ، پس یه لایه آکورد گیتار برای آهنگ میسازیم :

 

 

خب نسبتا قشنگ شد . همین هی تکرار میشه . 

حالا نیاز به بیس داریم . میتونیم بیس های مختلف بزاریم ولی من عاشقققق گیتار بیس هستم :) پس با گیتار بیس یه بیس میزنیم :

 

 

حلا بیس و گیتاری که ساختیم رو باهم ببینیم چطوری میشن : 

 

 

نسبتا قشنگ شدن . 

حالا بریم سراغ ریتم . در طول آهنگ از یه ریتم ثابت استفاده نمیشه . ریتم ها هرچی آهنگ میره جلوتر پیچیده تر میشن ( قطعا دیدیم تو هر آهنگی که هر چی به آخر آهنگ نزدیک میشیم آهنگ اوج میگیره و صدا ها پیچیده تر میشن بنابراین ما هم باید ریتمامون از ساده به پیچیده تبدیل بشن از اول تا آخر آهنگ ) .

بزارید ساده ترین ریتم دنیا رو بسازیم :

 

 

همینطور که میبینید خیلی سادس . این باشه برا اول آهنگ . حالا یه ریتم یکم پیچیده تر میسازیم که صدا های hat قاطیش شده :

 

 

ریتم خوبیه ولی یه چیزی کم داره . از اینترنت یه صدای hey مردونه دانلود کردم ببینید :

 

 

همین صدای hey رو میندازم رو ریتم قبلی ببینید چی میشه :

 

 

خب عالی شد . 

 

حالاااااا .

بیاید تمام چیزای که ت الان ساختیمو همزمان باهم پلی کنیم ببینیم چی شده :

 

 

قشنگ شد نه ؟ :)

 

تا اینجا ریتم آهنگ کامله باید یه ملودی روش بزنیم . نهایتا یه سری ملودی با ساز های کلارینت و اینا زدم و آهنگو تکمیل کردم . 

 

نسخه کامل اهنگ این شد (1 دقیقه و 24 ثانیه شد ) یک بار از اول تا آخر گوش کنید ببینید چی شد :

 

 

دوست داشتید ؟

 

موافقین ۴ مخالفین ۰

خاطره ای که میخوام بگم مربوط به زمانیه که کلاس ششم دبستان بودم . 

خب هر کدوم از ما تقریبا تو هر مقطع تحصیلی یه اکیپ داریم دیگه . من نداشتم :) . من کلا یه رفیق داشتم تازه تو کلاسمونم نبود . تو ششم الف بود . من ششم ب بودم .

این رفیقم اسمش محمدجواد بود . باباش معلم بود ولی خب معلم متوسطه اول بود تو مدرسه ما نبود ولی از جهتی که باباش معلم بود پارتیش پیش معلما و کادر مدرسه کلفت بود . 

مدرسه مون یه کتابخونه داشت ته راهرو طبقه بالا بود . این محمد جواد مسئول کتابخونه بود . کلید کتابخونه رو میدادن بهش همیشه دنبالش بود و مسئولیتش این بود که زنگ های تفریح بیاد و در کتابخونه رو باز کنه تا بچه ها بیان ازش کتاب بگیرن . منو محمد جواد همیشه پیش هم بودیم . به هم بند بودیم یه جورای بنابراین منم همیشه پیش اون تو کتابخونه بودم زنگای تفریح .

 

ببین کلا تو طول تاسیس این مدرسه شاید یه 3 تا کتاب بیشتر گرفته نشده بود از کتابخونه . اصلا کسی نمیومد کتاب بگیره . اصلا خودمونم کتابای اونجا رو نمیخوندیم . یه کتاب بود در مورد این توضیح میداد که اگه به پدر مادر خوبی نکنید چه عذابی براتون هست و اینا من هر دفعه ای بر میداشتم عکساشو نگاه میکردم از عذابای جهنمی بود ترسناک بود دوست داشتم . غیر از این اصلاا . اصلا داشت فراموشمون میشد اینجا کتابخونس . 

کتابخونه یه در داشت که فقط محمدجواد کلیدشو داشت بنابراین فقط من و اون واردش میشدیم . وقتی وارد میشدیم درو میبستیم پنجره کتابخونه رو باز میکردیم که رو به راهرو بود تا بچه ها بیان کتاب بگیرن . 

اینکه میگم اصلا به عنوان کتابخونه ازش استفاده نمیشد واقعا میگما . زنگای تفریح ممدجواد بچه ها رو جمع میکرد دم کتابخونه من براشون شعبده بازی میکردم یه همچین وضعی 😂

کلا منو جواد معروف بودیم به گروه شعبده بازی مدرسه . اون زمان عاشق شعبده بازی بودیم . تازه مامان بابای محمدجواد براش یه پک وسایل شعبده بازی خریده بودن یه روز صبح زود کله سحر پاشد اومد در خونمون گفت حسیینننن پک شعبده بازی خریدم منم خوابالو درو باز کردم ببینم چی میگه کله سحری . اومد تو و کلی ذوق کردیم . اینقد صبح زود بود هنوز هوا کامل روشن نشده بود یادمه لامپا رو تو اتاقمون روشن کردیم و نشستیم وسایل شعبده بازیشو دیدیم 😂

 

خلاصه این کلا مقدمه ای بوذ از وضعیت اون زمان ما تو مدرسه . میخوام بگم منو محمدجواد کلا رفیقای خیلی صمیمی بودیم . 

این ممدجواد خیلی هفت خط بود . یه تبلت مارک lenovo داشت . هر روز خدا تقریبا این بچه تبلتشو میاورد مدرسه با خودش . اگه میفهمیدن بیچارش میکردنا ولی میاورد . فقطم به من میگفت تبلت میاره (تو کتابخونه میشستیم بازی میکردیم باهاش ) . خدایی اعتراف میکنم از من شجاع تر بود . من جرات نمیکردم تبلتمو ببرم مدرسه هیچوقت .

حالا جالبه بار ها اینو گشته بودن از طرف کادر مدرسه ولی تبلتشو پیدا نکرده بودن چون یه جاساز خوب داشت .

این برا آوردن تبلتش از یه سررسید استفاده میکرد . یه سررسید داشت با کاتر وسطشو به اندازه تبلت بریده بود و تبلتشو میزاشت بینش اینطوری :

 

یه روز طبق معمول قرار گذاشته بودیم یکی از کلاسا رو بپیچونیم بیایم کتابخونه بازی کنیم صفا عشقو حال . اقا سر وقت جفتمون رسیدیم کتابخونه . تبلتش همینجوری دستم بود داشتم باهاش کار میکردم یهو وای فای تبلتشو روشن کردم دیدم عهههههه ممد جواد اینجارووو . مدرسه وای فای داره پسرررر :|||| .

ما هم که اینترنت نیاز بودیم همیشه . دیدیم پسوورد داره . اون زمان یه برنامه میشناختم به اسم WPS Connect . این میومد مودم های وای فای که پین کد WPS روشون فعال بود رو برامون پسووردشو بدست میاورد ( میومد پین WPS رو با حمله بروت فورس کرک میکرد ) . 

قرار شد از این برنامه استفاده کنیم تا پسوورد وای فای مدرسه رو بدست بیاریم . برنامه رو نصبش کردیم یهو یادم اومد عهههه . راستی تبلت باید روت باشه تا برنامه کار بده (فک میکنم بدونید روت چیه ولی یه توضیح همینجوری میدم . وقتی یه گوشی رو روت میکنی باعث میشه اون گوشی با یوزر روت که دسترسی کل  روی دستگاه داره لاگین بشه و بالا بیاد بنابراین هر کاری میتونی باهاش بکنی ) . 

مشکل اینجا بود تا وقتی گوشی رو روت نکنیم نمیتونیم از برنامه WPS Connect برا بدست آوردن پسوورد وای فای استفاده کنیم . گفتم مشکلی نداره جواد فردا بیا خونمون تا تبلتتو روت کنیم . اولش خیلی میترسید میگفت نه بابا تبلتم خراب میشه و از این حرفا . واقعا هم ممکن بود خراب بشه چون حین روت کردن بعضی دستگاه ها کلا خراب میشن . یه جوری راضیش کردم گفتم ببین من تبلت خودمم روت کردم سالمه (واقعا هم روت کرده بودما) . اقا این راضی شد فردا تبلتشو برداشت اومد خونمون . 

یه برنامه بود یادمه اسمش iroot بود . از این برنامه برا روت کردن استفاده میکردیم . نصبش کردم و تبلتشو وصل کردم . میخواستم آماده بشم تا گزینه روت رو بزنم که یهو گفت صب کن . گفت مطمئنی چیزی نمیشه ؟؟؟ . گفتم نه بابا نترس . قشنگ معلوم بود زیر لب داره دعا میکنه خدایا این چیزیش نشه 😂 . 

اقا زدم روت شه . عملیات روت کامل شد و تبلتش ریست شد . وقتی روشن شد همه چی اوکی بود ظاهرا . ولی متوجه شدیم مموریشو نخونده تبلت . اقا جواد تا فهمید یهو زد زیر گریه 😂 

گفتم چی شد جواد ؟؟ گفت تبلتم خرابب شددد گفتم نه بابا الان درستش میکنم بزار یه بار مموریشو در بیاریم دوباره بزنیم درست میشه . منم خدا خدا میکردم واقعا درست بشه چون خالی بسته بودم براش که اینطوری درست میشه 😂 . 

اقا همینکارو کردیم و کارا خدا درست شد . از اینجا دیگه تبلتش روت بود گفتم فردا تبلتتو بیار مدرسه . 

فردا شد و ما رفتیم کتابخونه . تبلتشو درآورد برنامه رو باز کردیم و زدیم رو وای فای دیدیم وااااااااا . پسووردو بدست آورد . کلی خوشحالی کردیم . وصل شدیم به وای فای . با اینترنت مدرسه تو کتابخونه دابسمش ضبط میکردیم 😂😂 . خدایی فقط همین یه استفاده رو میکردیم زیاد حجم مصرف نمیکرد . 

 

بعد اون روز خیلی خوشحال بودیم . پسوورد وای فایو بدست آورده بودیم . زنگ تفریح تموم شد و ما مجبور بودیم از کتابخونه بریم بیرون . خداحافظی کردیم و هر کدوم رفتیم سر کلاسای خودمون . از اونجایی که من همیشه زود به آدما اعتماد میکنم 😂 یواشکی به یکی از همکلاسی هام گفتم که ما پسوورد وای فای مدرسه رو بدست آوردیم . اقا باور کنید این همکلاسی ما هنوز 5 دقیقه نشده تو همون زنگ همون موقع رفت به معلممون گفت 😂 . گفت اقا اینا پسوورد وای فای مدرسه رو بدست آوردن . باباااا چغلی کردنم آدابی داره والا 😂 

خلاصه اون روز لو رفتیم . بردنمون دفتر . محمدجوادو گفتن برو کاریش نداشتن چون میدونستن اینا زیر سر منه 😂 . 

زنگ زدن بابام 

نه به خاطر اینکه بیاید پسرتون شیطونی کرده به خاطر اینکه بیاید پسوورد وای فای مارو عوض کنید 😂 . نمیدونم چرا ولی کلا هر مشکلی براشون پیش میومد تو کامپیوتر به بابا من میگفتن بیاد حل کنه مسئول آی تی نداشتن . 

بابام گفت چرا میخواد عوض کنید چیزی شده ؟ جریانو بهش گفتن که آره آقاپسرت هرروز میشینه وای فای اینجا رو میدوشه 😂

بابام نه تنها رمزو براشون عوض کرد بلکه فیلتر مک آدرس هم رو مودمشون تنظیم کرد ( یعنی فقط موبایل های خود کادر مدرسه که مک آدرس مشخصی داشتن میتونستن وصل بشن بهش ) . اینجا دیگه کامل کاسه کوزمون از بین رفت واقعا دیگه کاری نمیتونستیم بکنیم . البته اگه اون موقع اطلاعاتی که الان دارمو داشتم میتونستم سیستمشو دور بزنم . کلا دور زدن سیستم فیلتر مک آدرس وای فای از آب خوردن راحت تره . برا دوستانی که تو این زمینه کار میکنن میگم کافیه کارت شبکه وایرلستون رو بزارید رو حالت monitor تا بتونه تمام فریم های وایرلس اطراف رو شنود کنه . بعد ببینید چه مک آدرس هایی به وای فای مورد نظر وصل هستن . بعد با یه جعل مک آدرس ساده ، مک آدرس خودتون رو به یک مک آدرس مجاز تغییر بدید و وصل بشید به وای فای .

حالا از این بحثا بگذریم . 

از اون روز دیگه نمیتونستیم از وای فای استفاده کنیم و کلا بساط دابسمش جمع شد . از اون به بعد همون کارای همیشگی خودمونو میکردیم . شعبده بازی میکردیم میگفتیم میخندیدیم ، میخوابیدیم تو کتابخونه 😂 . یادمه اون زمان بعد عید بود تو کتابخونه میشستیم پیک نوروزیمون که تو عید اصلا نگاش هم نکرده بودیم رو تکمیل میکردیم . 

یه بارم یادمه جواد کلید رو داده بود به من خودش بره جایی کار داشت گفت امروز تو برو کتابخونه رو بگردون (حالا انگار خیلی فعالیت مفیدی میشه داخلش 😂) . گفتم باشه . 

در کتابخونه جوری بود که از طرف بیرون فقط با کلید باز میشد (دستش خراب بود) یعنی اگه بسته میشد و کلید نداشتی بدبخت میشدی . منم که کلا حواسم تو باقالیاس همیشه . کلیدو گذاشتم تو کتابخونه و در رو هم بستم . بدشانسی پنجره هم بسته بود .

گفتم به جواد چی بگم حالا میکشه منو . با هزار ترس و لرز بهش گفتم . یه 12 ثانیه حدودا داشت با حالت پوکر نگام میکرد منم یه چشمم پایین بود یه چشمم به اون 😂 . 

یهو کیفشو انداخت زمین گفتم یا خدا میخواد بیاد منو بزنه . میخواستم فرار کنم که یهو دستشو کرد تو کیف یه کتاباشو درآورد . یکم شک کردم گفتم یعنی میخواد با کتاب بزنتم ؟؟ :| این از این کارا نمیکرد معمولا با لگد میومد تو شکمت :| 

بعد کتابو از زیرپنجره کرد داخل و قفل پنجره رو از لا درز پنجره با کتاب باز کرد :||| یعنی من که کلا برگام ریخته بود :|||||

جیمز باندی بود برا خودش . هی میگفتم چرا به فکر خودم نرسید . 

پنجره رو باز کرد گفت بپر تو آخه خودش تپل بود نمیتونست از پنجره اینا بره ولی من کلا لاغر مردنی 😂 . زرتی فاز برداشتم از پنجره مثل مرد عنکبوتی پریدم داخل درو روش باز کردم 😂

 

یادش بخیر الان که فکر میکنم خیلی خوب بود اون زمان . خداکنه مارو ببخشن کادر مدرسه به خاطر استفاده ای که از وای فای کردیم چون فرصت نشد حلالیت بطلبیم ازشون 😂

موافقین ۵ مخالفین ۱

 

بفرما . بالاخره بیان به من ایمان آورد داره درودیوارو کد امنیتی میزنه .

هعی . از این به بعد خواستیم ربات بنویسیم باید همون اول خودمون براش لاگین کنیم 😂

 

موافقین ۳ مخالفین ۱

از 5 یا 6 سالگیم بود فک میکنم با کامپیوتر بازی میکردم . به طور وحشتناک هم طرفدار سری بازی های Max Payne و GTA بودم (اون زمان 130 درصد بچه هایی که میشناختم دوسش داشتن این بازیو ) . معمولا هم ورژن GTA Vicy City رو بازی میکردم . یادمه یه آقای به اسم حامد یادآفرین فک کنم اومده بودن همین ورژن بازی رو تغییر داده بودن و اون زمان به اسم (در تهران) مشهور بود. یه سری ماشیناش ایرانی شده بود و ... خلاصه اون ورژن رو هم بازی میکردم . 

غیر از GTA یه بازی دیگم بود IGI اونم خیلی دوست داشتم . معمولا همین دوتا رو خیلی بازی میکردم . بقیه بازی ها رو هم برام نصب کرده بودن ولی این دوتارو دیگه خیلی بازی میکردم  .

 

یه مدت خیلیی زیاد بازی میکردم تقریبا از صبح که بیدار میشدم تا خود شب.  بابام میگفت اینقد بازی نکن . اگه ببینم زیاد بازی میکنی دیگه نمیزارم بازی کنیا ... از اینجور حرفا

بعد دیگه از اون به بعد جلو بابام بازی نمیکردم وقتی میرفت سر کار بازی میکردم باکامپیوتر  . بابام بعد یه مدت فهمید وقتی میره سر کار بازی میکنم (یا مامان خانم بهش میگفته یا به هر حال گنجیشکا یه جوری دیگه ...😅 ) 

خلاصه وقتی فهمید که زیاد بازی میکنم اومد رمز گذاشت رو کامپیوتر . اینجوری دیگه نمیتونستم بشینم بازی کنم چون رمز داشت باید ازش اجازه میگرفتم تا بیاد برام رمز رو بزنه و بازی کنم . 

اعصابم خورد شده بود . صبح ها که همه سر کار بودن تنها بودم حوصلم داغون میشد . اون زمان تک فرزند هم بودم دیگه اوضاع رو بدتر میکرد . دیدم اینطوری نمیشه فکر کردم چطوری میشه رمز کامپیوترو بفهمم .

خب اولین راهی که به ذهنم رسید اینکه خیلی با ادب از بابا بخوام رمزو بهم بگه . 

گوشیو خونه رو برداشتم زنگ زدم به بابا .... الوووو بابا میگم رمز کامپیوترو میگییییییی ؟؟؟؟؟ نه نمیگم :|

خلاصه فهمیدم اینکار روش خوبی نیست و جوابی هم نگرفتم از اینکار . دیدم باید خودم دست به کار بشم . نشستم فکر کردم چطوری میتونم پسووردو بدست بیارم ؟؟؟؟ گفتم بزار همینجوری یه چنتا حالت تست کنم ببینم باز میشه یا نه . کامپیوترو روشن کردم کلی پسوورد زدم اینقد پسوورد زدم که دیگه .... سر درد داشتم میگرفتم هیچکدوم باز نشد . 

دیدم این روش هم فایده نداره . 

یه فکری به ذهنم رسید . یه پسر عمه دارم اسمش رسوله دو سال حدودا از من کوچیکتره . اون زمان یه جورایی همبازی من حساب میشد . صبحا میومد خونمون کلی بازی میکردیم باهم . پیش خودم فکر کردم از رسول برا بدست آوردن پسوورد استفاده کنم . فکر کردم فهمیدم باید پسوورد رو یه جوری یواشکی وقتی بابام داره وارد میکنه ببینم . خب خودم نمیتونستم اینکارو بکنم میفهمید و خیلی هم حساس بود که هنگام زدن پسوورد من نبینم . پس به فکرم رسید از رسول استفاده کنم . یه روز به رسول گفتم بیا اینجا بازی کنیم . اومد خونمون . بهش گفتم رسول آیا از این بازی های مسخره ای که میکنیم خسته نشدی ؟؟ آیا میخوای در عرض یک روز بهترین بازی ها رو بکنیم ؟؟؟ آیا میخوای بدونه هیچ سرمایه اولیه یکی از بهترین بازی ها رو باهم انجام بدیم ؟؟؟ آفرین پس وقتی دایی (بابای من) داره رمز رو میزنه تو نگاه کن به تو کاری نداره بعد به من بگو 😅. 

خلاصه رسول رو اوکی کردم و نقشه عملیات ویژه رو چیدیم . منتظر موندیم بابام از سر کار بیاد . وقتی اومد گفتم بابا میشه یکم رمز رو بزنی ما بازی کنیممممممم ؟؟ گفت باشه . رفت لباساشو عوض کرد اومد رمز رو بزنه من به رسم ادب رفتم چشم گذاشتم یعنی پسووردو نبینم مثلا 😒 . در این لحظه رسول تو موقعیت مستقر بود و آماده بود بابا پسوورد رو بزنه و .... ببینه بیاد به من بگه . بابا پسوورد رو زد و رفت . من از مخفی گاه اومدم بیرون گفتم رسول چی شد . گفت حسییننننننن گرفتممممم م. پسووردووو فهمیدممممم . اقا اینقد خوشحال شدیم میپریدیم بالا پایین خوشحالی میکردیم بهش میگفتم آفرین رسول آفرین واقعا ممنونم ازت . بعد گفتم خب رسول پسوورد چی بود . گفت حسین پسوورد 10 تا صفر بود . گفتم دمت گرم . بزا یه بار سیستمو ری استارت کنم دوباره بزنیم پسووردو . 

سیستمو ری استارت کردم تا رسیدیم به صفحه لاگین ویندوز . اون زمان ویندوز XP داشتیم . 10 تا صفر وارد کردم و اینتر زدم دیدم عه باز نشد که . گفتم رسول مطمئنی 10 تا صفر بود ؟ گفت اره بابا با همین دوتا چشمای خودم دیدم . گفتم شاید 11 تا بوده اشتباه شمرده . اقا 11 تاصفر زدم 10 تا زدم 9 تا زدم هرچی صفر زدم باز نشد . گفتم رسول منو مسخره کردی ؟؟  میگفت بابااا با همین چشمای خودم دیدم 10 تا صفر بوددد . 

بعد میدونید جریان چی بوده ؟؟ این رسول  رو کیبورد رو نگاه نمیکرده بابا چی میزنه رو صفحه مانیتور نگاه میکرده بعد یه چنین تصویری میدیده :

 

بعد این فکر میکرده این دایره سیاه ها صفره 😐😐😐😐

 

بعد که فهمیدم موضوع چی بوده خیلی از درون شکستم . یادم اومد رسول اینا اصلا کامپیوتر ندارن باید قبلش آموزش های لازم رو بهش میدادم که باباااااا رو کیبورد رو نگاه کننن کیبورد 😐😐 .

هیچی خلاصه نه تنها عملیات با شکست مواجه شد ، بلکه سیستمو ری استارت کرده بودم دیگه نمیتونستم بازی کنم رومم نمیشد دوباره به بابا بگم بیا رمزو بزن . در روز هم فقط یک بار اجازه بازی کردن داشتم و کلا این روزم به خاطر اقا رسول به فنا رفت 😑

گفتم طوری نیست چیزی که زیاده نقشه . اون روز رو با اسباب بازی هام (همش تفنگ بود) بازی کردم تا رسیدیم به فردا . فردا که بیدار شدم گفتم خب حسین امروز دیگه باید یه نقشه بچینی 100 درصد پسووردو کش بریم . نشستم فکر کردم چه غلطی میتونم بکنم کههههه یهو چشمم افتاد به گوشی مامانم :) . گوشی مامانم اون زمان از این سونی اریکسون کا 800 بود .  از اینا :

 یه مدت من پیله کردم بودم این گوشیو بدین مال من . بچه بودم دیگه گوشی دلم میخواست اونام گفتن باشه این گوشی مال تو . البته این گوشی اواخر کار دیگه افتاد تو چاه توالت بر اثر یک اشتباه . اون زمان مد بود هرکی گوشیش یه بار افتاده بود تو چاه 😂

اون زمان عاشق فیلمای پلیسی بودم همیشه هم میگفتم بزرگ شدم میخوام پلیس یگان ویژه بشم . بعد به فکرم رسید از گوشی به عنوان دوربین مخفی استفاده کنم . عملیات ویژه 2 آغاز شد . یه دونه کارتن کفش همیشه لب میز کامپیوتر بود (نمیدونم براچی ) . فک کنم یه بار برا یه آزمایش علوم برده بودم پیش معلممون دیگه بعدش گذاشته بودم لب میز کامپیوتر . یه سورخ از داخلش به بیرون ایجاد کردم و گوشی رو طوری داخلش گذاشتم که لنز دوربین رو به کیبورد باشه  . گذاشتم فیلم برداری کنه و به بابام گفتم برو رمزو بزن منم رفتم چشم گذاشتم . بعد همینجور که داشت میرفت خدا خدا میکردم نفهمه . دیدم یه نگاه های عجیبی داره به جعبه کفش میکنه فک کردم فهمیده . ولی بعد از 2 دقیقه نگاه رمزو زد پاشد رفت . خداروشکر کردم . گفتم دیگهه حله دیگه حله دیگه حلههه . اقا اون شب بازیمو کردم و خوابیدم . فرداش که بیدار شدم بابام نبود گفتم خبببب حالا بزا برم سراغ فیلم تو گوشی ببینم پسوورد چی بوده . فیلمو پلی کردم اتفاقا موقعیت بسیار خوبی هم بود قشنگ کیبورد رو فیلم گرفته بود . گفتم دیگه حله داداچ . پاشدم رفتم تا از رو ویدیو رمز کامپیوتر رو بزنم امااااااااا اماااااا اماااااا. دیدم که یه قسمتی از ویدیو بابام یه جوری رمزو تند زده نمیشه فهمید چه حروفی وارد کرده . خیلی اعصابم خورد بود . تا اینجا یه بخشی از رمز رو فهمیده بودم ولی کامل نبود . 

طبق معمول عملیات ویژه 2 هم با شکست مواجه شد 😒 ولی باز بهتر از قبلی بود چون بخشی از رمز رو فهمیدم . دیگه خیلی نا امید شده بودم . هر کاری میکردم نمیشد . آخریه دیگه زدم به سیم آخر رفتم پیش همون شخصی که همیشه وقتی کم میاری میری پیشش . کی ؟؟ آفرین مامانی .

رفتم گفتم مامان این رمزو بگیر واسه من دارم دیوونه میشم . کلا راضی کردن مامانا معمولا راحت تره دیگه . راضیش کردم رمز رو از بابا بگیره چون میدونستم اگه مامانم به بابام بگه رمز چیه حتما بهش میگه . زنگ زد به بابام و رمز رو ازش گرفت . خوشحال شدم گفتم از اول باید همینکارو میکردم . دویدم کامپیوترو روشن کردم گفتم مامان رمز چیه ؟ گفت نه شما برو چشم بذار من برات میزنم 😐😐 . مامان توهم ؟؟ 😐 . گفتم بیخیال بابا بگو دیگه . بعد فهمیدم انگار اشتبا میکردم مامانا خیلی سرسخت تر از بابا ها هستن . خلاصه از این به بعد باید از مامانم اجازه میگرفتم تا پسوورد رو برام بزنه 😐 .

 

دیگه تقریبا نا امید شده بودم . گفتم بزار دیگه عملیات ویژه آخری رو هم اجرا کنم اگه نشد دیگه بیخیال میشم . ما اتاقمون یه پنجره رو به حیاط داشت . به بابام گفتم من میرم دستشویی شما برو رمزو بزن تا من میرم بیام گفت باشه . من رفتم الکی لامپ دستشویی رو روشن کردم فک کنه دستشویی ام بعد از پشت پنجره حیاط کمین کرده بودم ببینم رمز چی میزنه 😂

راستش یادم نیست نتیجش چی شد واقعا ولی فک کنم بالاخره رمز رو فهمیدم . واقعا هرچی فک میکنم یادم نمیاد چی شد . اره احتمالا اون عملیات جواب داده بود . 

از اون عملیات هم یه مدت گذشت تا اینکه یه بار داییم روش باز کردم پسوورد ویندوز XP رو بهم یاد داد . اگه یادتون باشه ویندوز XP رو حالت پیشفرض یه اکانت administrator داشت که پسوورد هم روش نبود بنابراین کافی بود یک بار کلید های CTRL + ALT رو بگیری و دوبار کلید DELETE رو فشار بدی . این باعث میشد بری تو یه صفحه لاگین مخصوص که میتونی با هر یوزرنیمی لاگین کنی تو سیستم . من میرفتم به این صفحه و به جای یوزرنیم بابام ، administrator رو وارد میکردم و چون پسوورد نداشت خیلی راحت وارد میشدم . بعد از اون به بعد همیشه بابام با یوزر خودش کار میکرد و به این خیال بود که رمز داره و من نمیتونم واردش بشم منم همه بازی هامو رو یوزر admin نصب کرده بودم یواشکی وقتی نبود با یوزر admin بازی میکردم 😂

 

یه مدت از این روش استفاده میکردم تا اینکه ویندوزمونو عوض کردیم ویندوز 7 نصب کردیم دیگه نمیشد اینکارو بکنی خلاصه زد کاسه کوزمونو .... 

دیگه همه اینا گذشت تا اینکه یه روز خود بابام رمزو بهم داد گفت و تصمیم گرفتیم صلح کنیم . گفت به شرطی که خودت مدیریت کنی و زیاد بازی نکنی این رمزو بهت میدم منم قبول کردم (البته عمرا بهش پایبند میبودم خودشم اینو میدونست 😂) ولی خب دیگه رمزو بالاخره گرفتم . 

 

اره خلاصه این بود یکی از خاطرات یهویی در مورد رمز کامپیوترمون . یه سری خاطره دیگم دارم در مورد مدرسه ابتدایی که بودم دقیقا همین اتفاقا میافتاد ولی جنگ سر پسوورد وای فای مدرسه بود 😂😂 . انشالله عمری بود در یه پست دیگه تعریف میکنم . ببخشید سرتونو درد اوردم 😂

 

برا شمام پیش اومده یهویی اینطوری یه سری خاطرات یادتون بیاد بعد فکر کنید عهههه چرا این چندوقت اصلا یادم نبود اینو یادش بخیر .

موافقین ۲ مخالفین ۰

از همین امروز تا روز ها و سال های آینده ، مشاغل مربوط به کامپیوتر بسیار پر طرفدار و پرکاربرد خواهند بود . امروزه برنامه نویس ها و هکر های زیادی در جامعه وجود دارن و کنار ما زندگی میکنند . 

اما متاسفانه بعضی از ماها باور های اشتباهی راجع به آن ها داریم که در این پست چند مورد از آن ها که در موردش اطلاع دارم را ذکر میکنم . 

برنامه نویس به کسی میگیم که از کامپیوتر دانش خوبی داره ، زبان های برنامه نویسی مورد علاقه یا مورد نیاز خودشو بلده و با اون زبان های برنامه نویسی برنامه ها و الگوریتم های کاربردی طراحی میکنه . 

هکر به کسی میگیم که تقریبا میتونه از هرچیزی تو کامپیوتر (شبکه ، برنامه نویسی ، الکترونیک ، رمزنگاری ، و .... ) دانش داشته باشه و با ترکیب این ها سیستم امنیتی نرم افزار ها ، کامپیوتر ها و ... را دور بزند . 

 

1 - هکر ها همیشه افراد گوشه گیر ، افسرده و کم حرف هستند : شاید خیلی از ماها وقتی میخوایم یک هکر رو تصور کنیم ، یک آدم سیاه پوش ، کم حرف ، گوشه گیر و ... رو تصور میکنیم که شب و روزش رو با کامپیوتر یا لپ تاپش میگذرونه . اما این باور کاملا غلطه . ببینید اینکه کسی هکر باشه اصلا موضوع مرموز یا خیلی پیچیده ای نیست . طرف رفته یه سری علوم مربوط به هکینگ (شبکه ، برنامه نویسی و ...) رو یادگرفته و از این طریق و تلاش هایی که در این زمینه ها کرده هکر شده . بنابراین یک موجود فرازمینی نخواهد بود . خیلی میتونه شخص اجتماعی و شادی باشه و کنار دیگران به خوبی و خوشی زندگی کنه . 

 

2 - برنامه نویسی بهتر است که تمام دستورات را حفظ باشد : شاید پیش خودمون بگیم اون کسی که تمامممیی دستورات یه زبان برنامه نویسی رو مثلا حفظ کرده خیلی حرفه ایه . ولی این کاملا غلطه . برنامه نویسی حرفه ای تره که بتونه هر زبان یا مبحثی که نیاز داره رو سریع تر یاد بگیره و وابسته به یک زبان خاص نباشه . فرض کنید یک نفر فقط زبانی مثل php کار میکنه و اتفاقا تمام دستوراتشم حفظه و روز ها وقت میزاره دستوراتشو حفظ کنه . حالا اگه فردا یه افتاقی افتاد دیگه نتونست از php استفاده کنه ، عملا همه چی خراب میشه چون فقط php بلد بوده و وابستگی خاصی به یک زبان داشته . در صورتی که یک برنامه نویس حرفه ای ممکنه همه ی دستورات یک زبان رو حفظ نباشه ولی بتونه در زمان خیلی کوتاهی با یک سرچ در اینترنت و خوندن رفرنس های اصلی خیلی راحت مبحث مورد نیازشو یاد بگیره . در عوض یک برنامه نویس حرفه ای وقتش رو میزاره تا مفاهیم و مبانی پایه یک زبان رو خیلی خوب یادبگیره چون این مبانی و مفاهیم پایه در همه جای برنامه نویسی ثابت هستند ولی سینتکس و نوشتار زبان ها متفاوت است . بنابراین اینکه وقت برای حفظ سینتکس بزاریم ممکنه زیاد درست نباشه . به قول جادی : سعی کنید برنامه نویسی یاد بگیرید نه زبان برنامه نویسی ! این یعنی اگه دارم مثلا زبان سی پلاس پلاس یاد میگیرم ، سعی کنم مبانی برنامه نویسی رو یاد بگیرم ، مفاهیم پایه رو یاد بگیرم ، در درجه ی دوم خود نوشتار و سینتکس زبان سی پلاس پلاس رو هم یاد بگیرم . حالا اگه یه روزی مجبور شدم برم یه زبان دیگه مثل پایتون کار کنم اینجا چون مفاهیم و مبانی پایه برنامه نویسی رو بلدم کارم زیاد سخت نیست فقط باید سینتکس و نوشتار یا ساختار خود پایتون رو یاد بگیرم .

 

3 - برنامه نویس ها یا هکر ها باید هوش بسیار خوبی داشته باشند : قطعا بهره هوشی رابطه مستقیم با موفقیت برای برنامه نویس ها یا هکر ها داره ولی این دلیل نمیشه کسی که بهره هوشی خیلی بالایی نداره نتونه موفق بشه . میتونید سوابق برنامه نویس ها یا هکر های بزرگ جهان رو بررسی کنید قطعا به این موضوع پی میبرید که همشون انیشتین نبودن !! . تجربه ثابت کرده اینجا تلاش و کوشش مهم تر از هوش و استعداده . 

 

4 - برنامه نویس ها فقط برنامه نویس هستند : امروزه میتونید پزشکی رو پیدا کنید که برنامه نویسه . میتونید معلمی رو پیدا کنید که برنامه نویسه . میتونید هزاران نفر با شغل های متفاوت پیدا کنید که اصلا ربطی به برنامه نویسی و کامپیوتر نداره ولی برنامه نویسی کار میکنند . برنامه نویسی اونقدر این روزا داره گسترش پیدا میکنه که میتونه به درد هر شخصی با هر شغلی بخوره . 

جالبه بدونید در برنامه نویسی افراد میان رشته ای موفق ترند :) 

مثلا کسی که برنامه نویسی بلده در کنارش الکترونیک هم بلده خیلی موفق تره نسبت به کسی که فقط برنامه نویسی بلده

مثلا کسی که موسیقی بلده و برنامه نویسی هم کنارش بلده بسیار موفق تره

کسی که یه هنری رو بلده و کنارش برنامه نویسی بلده خیلی موفق تره . 

البته این موضوع به این معنی نیست که هی از این شاخه به اون شاخه بریم . از این شاخه به اون شاخه رفتن قطعا نتیجه ای نداره به اون صورت ولی میان رشته ای بودن چرا . 

 

5 - برنامه نویس ها و هکر ها باید شب ها کار کنن : متاسفانه این باور غلط بین بعضی از ماها هست که فکر میکنیم همه هکر ها و برنامه نویسا شب تا صبح کار میکنند . خب این مشکلی نداره شاید شخصی جوری باشه که شب ها بهتر بتونه از مغزش استفاده کنه ولی این به شرطی مشکلی نداره که به خواب شما ضرری نرسه . یک برنامه نویس یا هکر باید خواب کافی داشته باشه چون نیاز به تمرکز و ذهنی هوشیار داره که کم خوابی این ها رو از شما میگیره .

 

6 - هکر = خلافکار : برخی بر این باورن که هکر بودن مساوی با خلافکار بودنه . علم هکینگ هم مثل خیلی از علمای دیگه هم استفاده مثبت داره هم استفاده منفی . یه موضوع کلیشه ای هست همه جا شنیدیم اینکه هکر ها چند دسته میشن هکر های کلاه سیاه و سفید و .... 

هکر های کلاه سفید اون هکر هایی هستند که از علمی که دارن استفاده درست میکنند . وقتی طرف بتونه نفوذ کنه به یک سیستم قطعا بلده چجوری جلوش رو بگیره . بنابراین یک هکر میتونه از علمش برای برقراری امنیت استفاده کنه 

 

و هکر های کلاه سیاه که از علمی که دارن برای مقاصد غیر قانونی و اشتباه استفاده میکنند . مثلا دیگران رو بدونه اجازه هک میکنند تا اطلاعات شخصی شون رو ببینن یا .... هزارجور کار دیگه .

 

در کل بدونید این هکر های کلاه سفید هستند که امروزه دارن برای امنیت سیستم های ما تلاش میکنند چه در خود کشورمون و چه در کل جهان . 

 

7 - جوجه هکر هایی که هکر های بزرگ فرض میشن : یه زمانی یه برنامه هایی بود مثل WPS Connect کارشون این بود میومدن پین WPS یک مودم وایرلس رو کرک میکردن و اینطوری بدونه دونستن پسوورد میشد وصل شی به اون مودم وایرلس . حالا یه سری افراد میومدن از این برنامه ها استفاده میکردن و بعد از موفقیتشون اسم خودشون رو میزاشتن هکر . اگه کسی فرض کنه این افراد هکر هستند قطعا داره اشتباه میکنه . در اصل این افراد کار خاصی انجام نمیدن فقط از یه نرم افزار استفاده میکنن همین . هکر احتمالا اون برنامه نویسی بوده که خود این نرم افزار ها رو ساخته . 

در کل بدونید استفاده از چنتا ابزار صرفا کسی رو هکر نمیکنه . 

مثلا نصب کردن کالی لینوکس کسی رو هکر نمیکنه

حفظ کردن یه دستوری که مثلا پسوورد فلان فایل رو کرک میکنه کسی رو هکر نمیکنه .

هکر ها اطلاعات عمیقی از مفاهیم کامپیوتر یا شبکه دارن و تلاش میکنن تا با آسیب پذیری هایی که پیدا میکنن سیستم امنیتی یک جایی رو دور بزنند . حالا ممکنه در این حین از ابزار های آماده هم استفاده کنند ولی به طور کامل میدونن پس زمینه کار چه افتاقی داره میافته یا این ابزار چیکار میکنه دقیقا حتی خودشونم میتونن ابزار های اینکارو بسازن ولی برای جلوگیری از اتلاف وقت از ابزار های آماده استفاده میکنند نه اینکه یه ابزار نصب کنن اصلا ندونن این چیکار میکنه و برای چی طراحی شده فقط چنتا کلیک کنن روش تا یه چیزیو براشون بدست بیاره . 

 

راجع به اون برنامه WPS Connect که گفتم پین WPS مودم های وایرلس رو کرک میکرد باید بگم فک نکنم دیگه با مودم های جدیدی که وارد بازار میشه کار بده . چون اولا پین WPS مودم ها به طور پیشفرض غیر فعاله دوما سیستم داخلی مودم ها خودش دارای الگوریتمی هست که در برابر این حملات یعنی کرک پین های WPS حفاظت های لازم رو انجام میده و اجازه نمیده هرکسی بتونه اونو کرک کنه . 

 

 

 

8 - یادگیری برنامه نویسی در دانشگاه : خیلی از افراد هستند که به برنامه نویسی علاقه دارن ولی منتظر هستند تا وارد دانشگاه بشن و از اونجا یادبگیرن و معتقدن بهترین یادگیری اون زمان اتفاق میافته . این باور اونقدرا هم نمیتونه صحیح باشه . خیلی زیاد افرادی هستند که قبل از ورود به دانشگاهشون برنامه نویسی رو در سطح خوبی یاد گرفتند یا حتی اصلا رشتشون ربطی به برنامه نویسی نداره ولی خیلی خیلی خوب برنامه نویسی رو بلدن . بنابراین اگه منتظرین تا از دانشگاه یادگیری رو شروع کنید دارید اشتباه میکنید . 

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۱

این پست وبلاگ آقای jordan hatcher رو بخونید یاد داده چه شکلی در پایتون ابزار کرکر wireless بسازید . 

برای اینکار از raw sockets در پایتون استفاده میکنه (کتابخونه socket) .

ابتدا شروع میکنه دست دهی چهارمرحله ای ارتباط یک کلاینت با وای فای رو شنود کنه (capture the handshake) سپس با استفاده از اطلاعات این handshake میاد PMK , ... رو حساب میکنه و نهایتا میتونه پسوورد رو با استفاده از یک پسوورد لیست کرک کنه . 

امشب یه پست در وبلاگ مسترپایتون گذاشته شد که نوشتن اسکریپت وای فای کرکر بود . ولی خب این خیلی ساده تر از چیزیه که اون بالا گفتم . حتما در پست های آینده اون روش بالاییه گذاشته میشه . 

خب دیگه شب بخیر کنترل چشمام دیگه دست خودم نیست 🥱

موافقین ۲ مخالفین ۰

کریس کایل : معروف به مرگبارترین تک تیر انداز  در تاریخ نظامی ایالات متحده با 160 مورد به قتل رساندن تایید شده  (بگیر 200 تا) .

 

 

شهید عبدالرسول زرین : معروف به گردان تک نفره در جنگ ایران-عراق با 700 شلیک موفق به فرماندهان نظامی عراق .

 

200 تا شلیک به زن و بچه ناتوان کجا و 700 تا شلیک به کله گنده های نظامی کجا :))

 

تازه اسلحه هایی که کریس کایل باهاش شلیک میکرده اصلا با اسلحه اون زمان شهید زرین در دقت و قدرت قابل قیاس فک نمیکنم باشه :)

 

ولی متاسفانه کریس کایل این همه معروفه و این همه دارن براش تبلیغات انجام میدن اما شهید زرین رو خیلی از ماها اصلا نشنیدیم اسمشو . واقعا چرا کسی که مثلا 90 تا شلیک موفق داشته باید اسمش به عنوان یکی از بهترین تک تیر انداز های جهان ثبت بشه ولی یه شخصی مثل شهید زرین ....

پیشنهاد میکنم سینمایی تک تیر انداز (ایرانی) که برای زندگی شهید رسول زرین ساخته شده رو ببینید (کامبیز دیرباز نقش شهید زرین رو بازی کرده :)) 

 

موافقین ۴ مخالفین ۰