۸ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

یه سوالی چند روز پیش به ذهنم اومد برام جالب بود

با خودم گفتم که تا اینجای زندگیم ، تا این نقطه عمرم ، مسئولیتی که رو دوشم نبوده به اون صورت . خرجی و کسب درآمدم که دغدغه آنچنانی و حیاتیم نبوده همچنین خانواده وسایل تحصیل و اون چیزایی که دوس دارمو در حد توان برام فراهم کردن . اگه باقی عمر و زندگیمو فعلا در نظر نگیرم ، چقدر از این بخش زندگیم لذت بردم و استفاده کردم و قدرشو دونستم ؟ 

در جواب فکر میکنم استفاده خوبی کردم از این جهت که حداقل الان حسرتی به اون صورت ندارم که کاش فلان جا فلان کارو کرده بودم . ولی خب سوالش از اون روز تاحالا باعث شده بیشتر قدر لحظه رو بدونم

موافقین ۷ مخالفین ۰

اونا بزرگ شدن مارو میبینن ... ما پیر شدنشونو 

موافقین ۸ مخالفین ۰

همین الان برف گرفت :))

خداروشکر

موافقین ۴ مخالفین ۰

بله امروز برف اومده و بنده خواب بودم ... شانسی امروز هیچکسم خونه نبوده بیدارم کنه .

موافقین ۳ مخالفین ۰

نمیدونم براتون اتفاق افتاده یا نه .

من خیلی برام پیش اومده که مثلا یه مبحثیو شروع میکنم در موردش مطالعه میکنم ، اونقدر میگذره و مطالعه میکنم تا یه جایی میرسم به یه نقطه ای که ابهامی از اون موضوع یا مبحث دیگه تو ذهنم نیست . یعنی وقتی میشینم حساب کتاب میکنم میبینم هیچ نقطه مبهمی از این موضوع دیگه تو ذهنم نیست و درکش کردم دیگه هرچند خیلی جزئیات داره که نمیدونم هنوز و میتونم عمیق تر بشم توش . به هر حال این حسو دارم که مبهم نیست دیگه این موضوع و نقطه ابهامی باقی نمونده از موضوع .

یه مدت میگذره . به علت اینکه سراغ مبحث نمیرم یه سری چیزاش یا شایدم خیلی چیزاش یادم میره . دوباره اگه مجبور بشم برای هدفی این مبحثو بلد باشم خب قاعدتا میرم میشینم از یادداشت هایی که اون زمان کردم میخونم تا دوره بشه برام و دوباره نکاتی که یادم رفته ازش یادم بیاد .

اما اینجا و تو این نقطه از کار معمولا اتفاق جالبی میفته . میشینم دوره میکنم و دوباره دقیقا مثل گذشته همه چیز یادم میاد اما با یه تفاوت . اینبار میبینم یه سری ابهامای جدید درمورد موضوع تو ذهنم هست که قبلا نبود ...

موافقین ۳ مخالفین ۰

ممد : بهتون گفتم کیفمو زدن ؟ 

ما : نه

موافقین ۴ مخالفین ۰

یه جواد داشتیم کلاس ابتدایی همکلاسیم بود . بعد دوره ابتدایی هم دیگه باهم نبودیم . 

این جواد اصالتا ترک بود . 

موافقین ۳ مخالفین ۰

نمیدونم اینجورین یا نه .

ولی من وقتی مثلا خودم وقت خودمو تلف میکنم خیلی چیزیم نیست . مثلا یه ساعت الکی آهنگ گوش میدم همینجور . فوقش یکم وجدانم درد میگیره بعدش پا میشم میرم سر کارام . بعد از ۱ ساعت اهنگ گوش دادن اگه حتی ۱ دقیقه یه نفر دیگه وقتمو بگیره (مثلا بگن بیا یه لحظه سر این میزو بگیر) انگار وجودم آتیش میگیره از اینکه وقتم داره تلف میشه 😂

موافقین ۴ مخالفین ۰