خاطراتی که یهو به یاد میان - این قسمت : رمز کامپیوترمون
از 5 یا 6 سالگیم بود فک میکنم با کامپیوتر بازی میکردم . به طور وحشتناک هم طرفدار سری بازی های Max Payne و GTA بودم (اون زمان 130 درصد بچه هایی که میشناختم دوسش داشتن این بازیو ) . معمولا هم ورژن GTA Vicy City رو بازی میکردم . یادمه یه آقای به اسم حامد یادآفرین فک کنم اومده بودن همین ورژن بازی رو تغییر داده بودن و اون زمان به اسم (در تهران) مشهور بود. یه سری ماشیناش ایرانی شده بود و ... خلاصه اون ورژن رو هم بازی میکردم .
غیر از GTA یه بازی دیگم بود IGI اونم خیلی دوست داشتم . معمولا همین دوتا رو خیلی بازی میکردم . بقیه بازی ها رو هم برام نصب کرده بودن ولی این دوتارو دیگه خیلی بازی میکردم .
یه مدت خیلیی زیاد بازی میکردم تقریبا از صبح که بیدار میشدم تا خود شب. بابام میگفت اینقد بازی نکن . اگه ببینم زیاد بازی میکنی دیگه نمیزارم بازی کنیا ... از اینجور حرفا
بعد دیگه از اون به بعد جلو بابام بازی نمیکردم وقتی میرفت سر کار بازی میکردم باکامپیوتر . بابام بعد یه مدت فهمید وقتی میره سر کار بازی میکنم (یا مامان خانم بهش میگفته یا به هر حال گنجیشکا یه جوری دیگه ...😅 )
خلاصه وقتی فهمید که زیاد بازی میکنم اومد رمز گذاشت رو کامپیوتر . اینجوری دیگه نمیتونستم بشینم بازی کنم چون رمز داشت باید ازش اجازه میگرفتم تا بیاد برام رمز رو بزنه و بازی کنم .
اعصابم خورد شده بود . صبح ها که همه سر کار بودن تنها بودم حوصلم داغون میشد . اون زمان تک فرزند هم بودم دیگه اوضاع رو بدتر میکرد . دیدم اینطوری نمیشه فکر کردم چطوری میشه رمز کامپیوترو بفهمم .
خب اولین راهی که به ذهنم رسید اینکه خیلی با ادب از بابا بخوام رمزو بهم بگه .
گوشیو خونه رو برداشتم زنگ زدم به بابا .... الوووو بابا میگم رمز کامپیوترو میگییییییی ؟؟؟؟؟ نه نمیگم :|
خلاصه فهمیدم اینکار روش خوبی نیست و جوابی هم نگرفتم از اینکار . دیدم باید خودم دست به کار بشم . نشستم فکر کردم چطوری میتونم پسووردو بدست بیارم ؟؟؟؟ گفتم بزار همینجوری یه چنتا حالت تست کنم ببینم باز میشه یا نه . کامپیوترو روشن کردم کلی پسوورد زدم اینقد پسوورد زدم که دیگه .... سر درد داشتم میگرفتم هیچکدوم باز نشد .
دیدم این روش هم فایده نداره .
یه فکری به ذهنم رسید . یه پسر عمه دارم اسمش رسوله دو سال حدودا از من کوچیکتره . اون زمان یه جورایی همبازی من حساب میشد . صبحا میومد خونمون کلی بازی میکردیم باهم . پیش خودم فکر کردم از رسول برا بدست آوردن پسوورد استفاده کنم . فکر کردم فهمیدم باید پسوورد رو یه جوری یواشکی وقتی بابام داره وارد میکنه ببینم . خب خودم نمیتونستم اینکارو بکنم میفهمید و خیلی هم حساس بود که هنگام زدن پسوورد من نبینم . پس به فکرم رسید از رسول استفاده کنم . یه روز به رسول گفتم بیا اینجا بازی کنیم . اومد خونمون . بهش گفتم رسول آیا از این بازی های مسخره ای که میکنیم خسته نشدی ؟؟ آیا میخوای در عرض یک روز بهترین بازی ها رو بکنیم ؟؟؟ آیا میخوای بدونه هیچ سرمایه اولیه یکی از بهترین بازی ها رو باهم انجام بدیم ؟؟؟ آفرین پس وقتی دایی (بابای من) داره رمز رو میزنه تو نگاه کن به تو کاری نداره بعد به من بگو 😅.
خلاصه رسول رو اوکی کردم و نقشه عملیات ویژه رو چیدیم . منتظر موندیم بابام از سر کار بیاد . وقتی اومد گفتم بابا میشه یکم رمز رو بزنی ما بازی کنیممممممم ؟؟ گفت باشه . رفت لباساشو عوض کرد اومد رمز رو بزنه من به رسم ادب رفتم چشم گذاشتم یعنی پسووردو نبینم مثلا 😒 . در این لحظه رسول تو موقعیت مستقر بود و آماده بود بابا پسوورد رو بزنه و .... ببینه بیاد به من بگه . بابا پسوورد رو زد و رفت . من از مخفی گاه اومدم بیرون گفتم رسول چی شد . گفت حسییننننننن گرفتممممم م. پسووردووو فهمیدممممم . اقا اینقد خوشحال شدیم میپریدیم بالا پایین خوشحالی میکردیم بهش میگفتم آفرین رسول آفرین واقعا ممنونم ازت . بعد گفتم خب رسول پسوورد چی بود . گفت حسین پسوورد 10 تا صفر بود . گفتم دمت گرم . بزا یه بار سیستمو ری استارت کنم دوباره بزنیم پسووردو .
سیستمو ری استارت کردم تا رسیدیم به صفحه لاگین ویندوز . اون زمان ویندوز XP داشتیم . 10 تا صفر وارد کردم و اینتر زدم دیدم عه باز نشد که . گفتم رسول مطمئنی 10 تا صفر بود ؟ گفت اره بابا با همین دوتا چشمای خودم دیدم . گفتم شاید 11 تا بوده اشتباه شمرده . اقا 11 تاصفر زدم 10 تا زدم 9 تا زدم هرچی صفر زدم باز نشد . گفتم رسول منو مسخره کردی ؟؟ میگفت بابااا با همین چشمای خودم دیدم 10 تا صفر بوددد .
بعد میدونید جریان چی بوده ؟؟ این رسول رو کیبورد رو نگاه نمیکرده بابا چی میزنه رو صفحه مانیتور نگاه میکرده بعد یه چنین تصویری میدیده :
بعد این فکر میکرده این دایره سیاه ها صفره 😐😐😐😐
بعد که فهمیدم موضوع چی بوده خیلی از درون شکستم . یادم اومد رسول اینا اصلا کامپیوتر ندارن باید قبلش آموزش های لازم رو بهش میدادم که باباااااا رو کیبورد رو نگاه کننن کیبورد 😐😐 .
هیچی خلاصه نه تنها عملیات با شکست مواجه شد ، بلکه سیستمو ری استارت کرده بودم دیگه نمیتونستم بازی کنم رومم نمیشد دوباره به بابا بگم بیا رمزو بزن . در روز هم فقط یک بار اجازه بازی کردن داشتم و کلا این روزم به خاطر اقا رسول به فنا رفت 😑
گفتم طوری نیست چیزی که زیاده نقشه . اون روز رو با اسباب بازی هام (همش تفنگ بود) بازی کردم تا رسیدیم به فردا . فردا که بیدار شدم گفتم خب حسین امروز دیگه باید یه نقشه بچینی 100 درصد پسووردو کش بریم . نشستم فکر کردم چه غلطی میتونم بکنم کههههه یهو چشمم افتاد به گوشی مامانم :) . گوشی مامانم اون زمان از این سونی اریکسون کا 800 بود . از اینا :
یه مدت من پیله کردم بودم این گوشیو بدین مال من . بچه بودم دیگه گوشی دلم میخواست اونام گفتن باشه این گوشی مال تو . البته این گوشی اواخر کار دیگه افتاد تو چاه توالت بر اثر یک اشتباه . اون زمان مد بود هرکی گوشیش یه بار افتاده بود تو چاه 😂
اون زمان عاشق فیلمای پلیسی بودم همیشه هم میگفتم بزرگ شدم میخوام پلیس یگان ویژه بشم . بعد به فکرم رسید از گوشی به عنوان دوربین مخفی استفاده کنم . عملیات ویژه 2 آغاز شد . یه دونه کارتن کفش همیشه لب میز کامپیوتر بود (نمیدونم براچی ) . فک کنم یه بار برا یه آزمایش علوم برده بودم پیش معلممون دیگه بعدش گذاشته بودم لب میز کامپیوتر . یه سورخ از داخلش به بیرون ایجاد کردم و گوشی رو طوری داخلش گذاشتم که لنز دوربین رو به کیبورد باشه . گذاشتم فیلم برداری کنه و به بابام گفتم برو رمزو بزن منم رفتم چشم گذاشتم . بعد همینجور که داشت میرفت خدا خدا میکردم نفهمه . دیدم یه نگاه های عجیبی داره به جعبه کفش میکنه فک کردم فهمیده . ولی بعد از 2 دقیقه نگاه رمزو زد پاشد رفت . خداروشکر کردم . گفتم دیگهه حله دیگه حله دیگه حلههه . اقا اون شب بازیمو کردم و خوابیدم . فرداش که بیدار شدم بابام نبود گفتم خبببب حالا بزا برم سراغ فیلم تو گوشی ببینم پسوورد چی بوده . فیلمو پلی کردم اتفاقا موقعیت بسیار خوبی هم بود قشنگ کیبورد رو فیلم گرفته بود . گفتم دیگه حله داداچ . پاشدم رفتم تا از رو ویدیو رمز کامپیوتر رو بزنم امااااااااا اماااااا اماااااا. دیدم که یه قسمتی از ویدیو بابام یه جوری رمزو تند زده نمیشه فهمید چه حروفی وارد کرده . خیلی اعصابم خورد بود . تا اینجا یه بخشی از رمز رو فهمیده بودم ولی کامل نبود .
طبق معمول عملیات ویژه 2 هم با شکست مواجه شد 😒 ولی باز بهتر از قبلی بود چون بخشی از رمز رو فهمیدم . دیگه خیلی نا امید شده بودم . هر کاری میکردم نمیشد . آخریه دیگه زدم به سیم آخر رفتم پیش همون شخصی که همیشه وقتی کم میاری میری پیشش . کی ؟؟ آفرین مامانی .
رفتم گفتم مامان این رمزو بگیر واسه من دارم دیوونه میشم . کلا راضی کردن مامانا معمولا راحت تره دیگه . راضیش کردم رمز رو از بابا بگیره چون میدونستم اگه مامانم به بابام بگه رمز چیه حتما بهش میگه . زنگ زد به بابام و رمز رو ازش گرفت . خوشحال شدم گفتم از اول باید همینکارو میکردم . دویدم کامپیوترو روشن کردم گفتم مامان رمز چیه ؟ گفت نه شما برو چشم بذار من برات میزنم 😐😐 . مامان توهم ؟؟ 😐 . گفتم بیخیال بابا بگو دیگه . بعد فهمیدم انگار اشتبا میکردم مامانا خیلی سرسخت تر از بابا ها هستن . خلاصه از این به بعد باید از مامانم اجازه میگرفتم تا پسوورد رو برام بزنه 😐 .
دیگه تقریبا نا امید شده بودم . گفتم بزار دیگه عملیات ویژه آخری رو هم اجرا کنم اگه نشد دیگه بیخیال میشم . ما اتاقمون یه پنجره رو به حیاط داشت . به بابام گفتم من میرم دستشویی شما برو رمزو بزن تا من میرم بیام گفت باشه . من رفتم الکی لامپ دستشویی رو روشن کردم فک کنه دستشویی ام بعد از پشت پنجره حیاط کمین کرده بودم ببینم رمز چی میزنه 😂
راستش یادم نیست نتیجش چی شد واقعا ولی فک کنم بالاخره رمز رو فهمیدم . واقعا هرچی فک میکنم یادم نمیاد چی شد . اره احتمالا اون عملیات جواب داده بود .
از اون عملیات هم یه مدت گذشت تا اینکه یه بار داییم روش باز کردم پسوورد ویندوز XP رو بهم یاد داد . اگه یادتون باشه ویندوز XP رو حالت پیشفرض یه اکانت administrator داشت که پسوورد هم روش نبود بنابراین کافی بود یک بار کلید های CTRL + ALT رو بگیری و دوبار کلید DELETE رو فشار بدی . این باعث میشد بری تو یه صفحه لاگین مخصوص که میتونی با هر یوزرنیمی لاگین کنی تو سیستم . من میرفتم به این صفحه و به جای یوزرنیم بابام ، administrator رو وارد میکردم و چون پسوورد نداشت خیلی راحت وارد میشدم . بعد از اون به بعد همیشه بابام با یوزر خودش کار میکرد و به این خیال بود که رمز داره و من نمیتونم واردش بشم منم همه بازی هامو رو یوزر admin نصب کرده بودم یواشکی وقتی نبود با یوزر admin بازی میکردم 😂
یه مدت از این روش استفاده میکردم تا اینکه ویندوزمونو عوض کردیم ویندوز 7 نصب کردیم دیگه نمیشد اینکارو بکنی خلاصه زد کاسه کوزمونو ....
دیگه همه اینا گذشت تا اینکه یه روز خود بابام رمزو بهم داد گفت و تصمیم گرفتیم صلح کنیم . گفت به شرطی که خودت مدیریت کنی و زیاد بازی نکنی این رمزو بهت میدم منم قبول کردم (البته عمرا بهش پایبند میبودم خودشم اینو میدونست 😂) ولی خب دیگه رمزو بالاخره گرفتم .
اره خلاصه این بود یکی از خاطرات یهویی در مورد رمز کامپیوترمون . یه سری خاطره دیگم دارم در مورد مدرسه ابتدایی که بودم دقیقا همین اتفاقا میافتاد ولی جنگ سر پسوورد وای فای مدرسه بود 😂😂 . انشالله عمری بود در یه پست دیگه تعریف میکنم . ببخشید سرتونو درد اوردم 😂
برا شمام پیش اومده یهویی اینطوری یه سری خاطرات یادتون بیاد بعد فکر کنید عهههه چرا این چندوقت اصلا یادم نبود اینو یادش بخیر .
اینهمههههههههههه
آقا اینی که میگم تو ویندوز 10 هم هست
برو رو this pc راست کلیک کن manage رو بزن ، از منوی سمت چپ local users رو بزن ، پوشه users رو باز کن ، حالا هر اکانتی که رمز داره روش راست کلیک کن set password رو بزن ، میخوای رمز پاک شه خالی بذار اوکی کن ، میخوای اصلا رمز جدید بذار
بدووووون فهمیدن رمز قبلی
شما که بابات میومده بازش میکرده ، من یبار با این روش کلا اکانت خواهرمو پاک کردم
فقط به جا USERNAME اسم یوزری که میخوای پسووردش عوض بشه رو بنویس و به جای new-password هم پسوورد جدید رو .