دیدن این سلاح در رزمایش جنگ الکترونیک امروز ارتش جالب بود :)
اسم این سلاح Dronegun هستش که پهپاد ها و ریزپرنده ها رو هدف قرار میده . امواجی رو به سمتشون میفرسته که باعث مختل شدن کارکردشون میشه . با جستوجو بیشتر میتونید درموردش بخونید ...
دیدن این سلاح در رزمایش جنگ الکترونیک امروز ارتش جالب بود :)
اسم این سلاح Dronegun هستش که پهپاد ها و ریزپرنده ها رو هدف قرار میده . امواجی رو به سمتشون میفرسته که باعث مختل شدن کارکردشون میشه . با جستوجو بیشتر میتونید درموردش بخونید ...
سلام
در قسمت قبلی اومدیم اسکریپت اصلی کار رو نوشتیم که میرفت وبلاگ های بروزشده رو بدست میاورد . این قسمت میخوایم ببینیم چطور میشه اسکریپت رو به عنوان یک سرویس در لینوکسمون پیکربندیش کنیم که دائما در پس زمینه به طور خودکار اجرا بشه و کارشو انجام بده .
دو روز پیش وسطای روز بود حوصلم سر رفته بود یه پروژه ی کوچیکی انجام دادم که میخوام طرز ساختش رو توی وبلاگم بنویسم (در یکی از پست های آینده) . تو این پست فقط میخواستم معرفیش کنم که پروژه چیکار میکنه .
درواقع این پروژه یه سرویس مخصوص لینوکسه که در پس زمینه اجرا میشه و یه لیستی از وبلاگ هایی که دنبال میکنم رو بهش میدم . این سرویس طی دوره های زمانی مشخص مثلا هر ۲ دقیقه یکبار میره صفحه وبلاگ های بروز شده رو چک میکنه و به محض اینکه ببینه یکی از وبلاگ هایی که من دنبالشون میکنم پست جدید گذاشته ، تو سیستم به من اطلاع میده .
اینجوری نیازی نیست من لزوما وارد پنل وبلاگم بشم تا ببینم از دوستان کی پست گذاشته . مستقیما روی سیستم خودم میتونم ببینم آیا کسی پست جدید گذاشته یانه و اگر بود بیام پست رو بخونم .
آرمینو دیشب دادن من ببرمش سلمونی موهاشو کوتاه کنه .
تو راه ببین چی به من میگه .
من بهش میگم آرمین موهاتو چجوری میخوای بزنی ؟
میگه میخوام کوتاه کنم موهامو ( ایول سید خوب شد گفتی ) .
یکم راه رفتیم به من میگه : حسین موهامو مثل کوه درست نکنه یهو شاخ بزنم به یکی !!! :|||
آخرشم بردمش سلمونی وسط کار نشسته بود یهو گفت من دستشویی دارم . برش گردوندم خونه کارشو انجام داد دوباره برگشتیم رفتیم ادامه سلمونی .
من یه دوست دارم به اسم صالح . تو دوتاشهر جدا زندگی میکنیم .
متوسطه اول که رفتم مدرسه ثبت نام کردم با صالح به عنوان همکلاسیم آشنا و دوست شدم
وقتی برای کلاس دهم مدرسه متوسطه ۲ ثبت نام کردم دیدیم عه !منو صالح باز هم رشته و هم کلاسی هستیم .
الانم تو دانشگاه عه ! من و صالح هم رشته و همکلاسی هستیم :))))
اگه بعدا دیدیم عه ! من و صالح همکار هستیم و یه جا کار میکنیم اصلا تعجب نمیکنم ... :) البته خوشحالم میشم اینطوری باشه
من این مدت سریال Rabbit Hole (2023) رو میدیدم . خانواده شب ها سریال برف بی صدا میبارد رو میدیدند که منم گاهی همراه میشدم و خط داستانیش رو سوسکی دنبال میکردم .
دیشب که قسمت آخر Rabbit Hole رو دیدم و خوابیدم یه خواب عجیبی دیدم . تو خوابم خط داستانی این دو سریال باهم قاطی شده بود .
درواقع حبیب توی سریال ایرانی همون کراولی شخصیت شرور پرقدرت و نفوذ توی Rabbit Hole بود .
وقتی خواهره حبیب میخواست به بقیه بگه حبیب چه شروریه و میخواد باهاشون چیکار کنه ، حبیب با تکنولوژی هایی که داشت خواهرشو فلج کرد که نتونه با بقیه حرف بزنه .
بعد امام علی اومد خواهر حبیبو شفا داد .
فکر میکنم بعدش رفت به همه گفت اینجاشو یا یادم نیست یا بیدار شدم .