خواب جدید

يكشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۳۴ ق.ظ

این مال دوشب پیشه .

آقای زارع پور (وزیر ارتباطات) ناظم مدرسمون بود . یه روز رفته بودیم یه مراسم ختم ، دیدم عه آقای زارع پور هم اونجا نشسته . تا منو دید گفت بیا اینجا ببینم . رفتم پیشش . ظاهرا چند روز قبل یک امتحان خیلی سخت و نشد ریاضی تو مدرسه برگزار شده بود که ۲۰ آوردن توش غیر ممکن بوده .

آقای زارع پور گفت : امتحانی که چندروز پیش برگزار شد رو ۲۰ شدی !! چجوری میتونی این اتفاقو توضیح بدی ؟

بهش گفتم : والا من اصلا شرکت نکردم تو اون امتحان . 

گفت : چی ؟ پس چجوری اسمت هست

گفتم : من شرکت نکرده بودم اون روز . شاید یکی از دوستان شوخی اسم منو نوشته نمیدونم والا .

همینجور که نگام میکرد خندید و سری تکون داد و رفت .

بعد از مراسم ختم رفتم بیمارستان . حال یکی از اعضای خانواده خوب نبود اونجا بستری بود . چند روز قبلش یهو دیدم  شروع کرد بالا بیاره و حالش بد شد بردیمش بیمارستان . 

بهش گفتم مگه اون روز که امتحان ریاضیه برگزار شد تو حالت بدنشد آوردیمت اینجا و من نرفتم امتحان بدم ؟

گفت : نه !! حال من روز قبل از امتحان بد شد . تو رفتی امتحانو دادی !!

داشتم پیش خودم فکر میکردم . چطور همچین چیزی ممکنه ؟ چرا چیزی یادم نیست ؟ یادم حرف آقای زارع پور افتادم ، واقعا کی میتونه اینو توضیح بده . 

نهایتا تصمیم گرفتم فعلا فقط قبولش کنم وقتی میگن رفتم یعنی رفتم دیگه  . در به در دنبال تلفن میگشتم به آقای زارع پور زنگ بزنم بگم اشتباه کردم اون روز من بودم !! اون من بودم ۲۰ گرفتم ...

ولی هیچ تلفنی نبود . هیچ اثری از آقای زارع پور نبود ...

داشتم دنبال اقای زارع پور میگشتم که از خواب پریدم ...

 

حیف شد . اگه میفهمید من ۲۰ شدم شاید یه جا دستمو بند میکرد (تو خواب :))

 

 

 

موافقین ۴ مخالفین ۰

اتوبوس

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">