جواد
یه جواد داشتیم کلاس ابتدایی همکلاسیم بود . بعد دوره ابتدایی هم دیگه باهم نبودیم .
این جواد اصالتا ترک بود .
یه بار دوره ابتدایی بودیم تعریف میکرد :
میگفت یه جا عروسی بودیم .رفتن شامو با وانت بیارن منم باهاشون رفتم .
موقع برگشت من و یه دوستام عقب وانت بودیم با قابلمه کباب .
خلاصه میگفت خودمون ۶ ، ۷ تا سیخشو برداشتیم خالی خوردیم . دیدیم یه سگ تو مسیر داشت از اونجا رد میشد دوتاشم انداختیم بر سگه ...
این بچه از همون موقع عاشق تراکتور و لودر بود . الانم اتفاقا رو لودر کار میکنه . مامان میگه بعضی صبحا میرم سرکار تو راه میبینمش با لودر گازشو گرفته داره میره ...
دمش گرم . خوشحال و سلامت باشه همیشه
کیسه خلیفه بوده تا تونستن خوردن تازه از اون به سگ هم بخشیدن. :)))