بیاید خوشحال باشیم عزیزان :)

الکی در مورد چیز هایی که گفتنشون تاثیری نداره استرس و ناراحتی به هم دیگه ندیم . 

اولویتمون دوستی ها و روابط و محبت ها باشه . 

 

موافقین ۸ مخالفین ۱

پیرمرد های اوتوبوس همیشه عجیبن (۱) :

 

بالاخره این کارت ملی ما اومد و رفتیم گرفتیم . شخصی هست که همیشه در یادم خواهد ماند تا ابد و اونم کسی نیس جز عکاس کارت ملیم . 

موقع برگشت باید با اوتوبوس میومدم . سوار که شدم دو پیرمرد تو قسمت مردونه بودن که به محض ورود در سکوت همینجور که چشمم افتاد بهشون سرمو به نشونه سلام اوردم پایین  و اونام همینکارو کردن . 

نشستم کنارشون . 

متوجه شدم که هرکدومشون بابابزرگ یکی از دوستان دوران دبستانمن . عجیب بود . 

موافقین ۷ مخالفین ۰

ایده مسخره ایه ولی در حد سرگرمی خوبه .

برای این پروژه دو اسکریپت جدا وجود داره : 

۱ - capture.py

۲ - write.py

 

اسکریپت capture کارش اینه که نحوه نوشتن حروف رو ضبط کنه . مثلا من برای دست خط خودم ، این فایل رو اجرا میکنم و ازم میپرسه چه حرفی رو میخوای ضبط کنم برات . من مثلا میزنم a و بعد میگه خب a رو بکش . بعد با قلم نوری یا یه چیزی شبیه بهش که بشه نوشت حرف a رو مینویسم و اون مختصات نسبی مربوط به نوشتن a توی دست خط من رو ذخیره میکنه توی یه فایلی که اسمشو خودم انتخاب میکنم . 

 

برای ضبط باقی حروف هم به همین ترتیب عمل میکنیم . فقط حروف انگلیسی مد نظرمون هستش فارسی روی این پروژه کار نمیکنه . 

بعد از اینکه ضبط حروف تکمیل شده و فایل مختصات ضبط شده ساخته شد اونو میدیم به اسکریپت write.py  . این اسکریپت میگه چه متنی رو برات بنویسم . مثلا میگم Hossein .بعد میاد تک تک کاراکترای Hossein رو از تو اون فایل مختصاته میبینه چجوری باید بنویسه و مینویستش توی ترتل (turtle) .

موافقین ۷ مخالفین ۰

جان هورتون کانوی (John Horton Conway) ریاضی دانی بود که ایده یک بازی zero player جالب به اسم بازی زندگی رو داد . شاید سوال پیش بیاد بازی zero player چیه ؟‌

 

بازی های zero player بازی هایی هستند که هیچکس اونارو بازی نمیکنه . یعنی هیچ پلیری ندارن . به محض اجرای بازی خود بازی تکمیل میشه و میره جلو و تعاملی با کاربر نداره . این بازیا اکثرا وابسته به وضعیت ابتداییشون هستند . یعنی وضعیت ابتدایی در شروع مشخص میکنه که بازی چجوری پیش بره .

 

بازی زندگی یه شبیه سازی از یه دنیاس . اولین بار با ویدیو های جادی با این ایده آشنا شدم . خیلیامون قطعا یه زمانایی به فکر شبیه سازی و ساخت یه جهان بودیم . اینکه اصلا ممکنه بشه اینکارو کرد یا نه ؟‌ 

 

در بازی زندگی آقای کانوی ، ما یه جهان دو بعدی رو شبیه سازی میکنیم . یعنی کل جهانمون مثل یه جدول n در n میمونه . 

هر خونه جدول میتونه نماینده یک سلول یا واحد از این جهانمونه . هر سلول یا خونه جدول میتونه دو حالت متقاوت داشته باشه : ۱ - زنده   ۲- مرده 

شکل زیر :

موافقین ۵ مخالفین ۰

سلام . انشاءالله که عالی هستید . 

امروز میخوایم یه وسیله ی خیلی باحال و جذاب (بخصوص برای هکر ها) رو بررسی کنیم که از مفاهیم و قوانین موج های الکترومغناطیس داخلش استفاده شده . 

دانش بنده از امواج الکترومغناطیس فقط در حد فیزیک دبیرستان هست و با همین دانش کمی که دارم تلاش کردم تا از طرز کار این وسیله سر در بیارم و بنابراین ممکنه که موضوعی رو اشتباه بگم یا مشکلی وجود داشته باشه که اگر عزیزی متوجه اون شد خیلی خوشحال میشم که بگه تا اصلاحش کنیم و منم درستشو متوجه بشم .

 

تو این پست اصلا نمیخوایم دقیق بگیم چطوری این وسیله رو بسازیم . سایتای زیادی اینو کامل پوشش دادیم . این پست فقط میخوایم ببینیم چجوری کار میکنه و تلاش کنیم از نظر فیزیکی توجیهش کنیم یکم . آخر پست لینک سایتایی که آموزش ساختشو کامل و با جزئیات دادنو گذاشتم از اونجا ببینید اگه خواستید واقعا بسازیدش .

موافقین ۲ مخالفین ۰

کلاس اول ابتدایی بودم . تو مدرسه ی ابتدایی که داخل شهرمون بود . حیاط مدرسه نسبتا بزرگ بود . نصف حیاط زمین والیبال بود و تور داشت ، اون نصفه هم زمین فوتبال بود و دوتا دروازه آهنی بزرگ داشت . 

موافقین ۶ مخالفین ۰

چی میشه اگه چالش هایکو رو بدیم به پایتون تا تلاش کنه ترکیب معنا دار بسازه . هیچی میشه این :

موافقین ۴ مخالفین ۰

 

https://skribbl.io/?Yma6Ya86cjUw

 

وارد این لینک بشید یه اسم براخودتون انتخاب کنید تا بازیو شروع کنیم . 

 

 

-------------

 

من دیگه آفلاین شدم . سایتشو ببینید باحاله . اگه خواستید بازی کنیم لینک بفرستید 

موافقین ۳ مخالفین ۰

تو شهر ما از دورانی که چشم بازکردم مراسم تعزیه برگزار میشده و هنوز هم همینطوره هرچند این چندسال کمتر شده به خاطر کرونا و این حرفا . 

 

تو خانواده ی ما یه سری از افراد از جمله پدرم و پدربزرگم تعزیه میخوندن . زمانی که کوچیک بودم حدودای 5 تا 8 سال ، بابام منو هم میبرد که یه سری از نقشای تعزیه رو بازی کنم . اوایل کار اون نقش هایی رو به من میدادن که نیازی به خوندن نبود داخلش فقط نیاز بود من اونجا باشم . 

بعدا که یکم بزرگتر شدم مثلا کلاسای دوم ابتدایی اینا بودم بابام برام نسخه درست میکرد و میگفت از رو این بخون و شروع کردم نقش هایی از تعزیه رو اجرا کنم که باید میخوندم . خیلی واقعیتش علاقه ای نداشتم به اینکار ولی خب انجامش میدادم دیگه . سنگین ترین نقشی که اجرا کردم یادمه نقش عبدالله فرزند امام حسن (ع) بود که در همون واقعه کربلا شهید شد . منابع تاریخی سن دقیقی از شهادت عبدالله رو ندارن ولی میگن هنوز به سن بلوغ نرسیده بوده بنابراین طبیعی بوده که من رو با اون سن برای اجرا انتخاب کنن . 

 

البته بگم اون اوایل قبل از اینکه عبدالله رو بخونم هم نقششو اجرا میکردم وقتی خیلی کوچیک تر بودم . جریان این بود که یه پسر دیگه ای بود که میتونست بخونه میومد نقش عبدالله رو میخوند و اونجایی که میخواستن سر عبدالله رو ببرن چون اون پسره سنش نسبتا زیاد بود من رو به جاش میبردن رو صحنه و اون قسمت شهادتشو من اجرا میکردم . 

موافقین ۳ مخالفین ۲

" هروقت خسته شدی بده من " . خنده دار ترین جمله ای که این مدت شنیدم . آرمین ، پسرِ دایی رسول ، که ۳ سال و ۴ ماهشه رو قرار بود ببرمش مغازه اون یکی دایی که سلمونیه تا سرشو درست کنه براش . قبل از رفتن زندایی رسول یواشکی بهم گفت : بگو خط نندازه براش . 

موافقین ۴ مخالفین ۰