پیرمرد های اوتوبوس

چهارشنبه, ۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۴:۵۵ ب.ظ

پیرمرد های اوتوبوس همیشه عجیبن (۱) :

 

بالاخره این کارت ملی ما اومد و رفتیم گرفتیم . شخصی هست که همیشه در یادم خواهد ماند تا ابد و اونم کسی نیس جز عکاس کارت ملیم . 

موقع برگشت باید با اوتوبوس میومدم . سوار که شدم دو پیرمرد تو قسمت مردونه بودن که به محض ورود در سکوت همینجور که چشمم افتاد بهشون سرمو به نشونه سلام اوردم پایین  و اونام همینکارو کردن . 

نشستم کنارشون . 

متوجه شدم که هرکدومشون بابابزرگ یکی از دوستان دوران دبستانمن . عجیب بود . 

یکیشون بابابزرگ ستار . یکیشونم اقاجون احسان  .

اقاجون احسانو دیده بودمش . اون روزا میرفتیم خونه احسان اینا تا تو کوچشون فوتبال بازی کنیم . هرچند که من اصلا فوتبالی نیستم . یه مدت فقط اهل دیدن مسابقاتش نبودم ولی الان دیگه حتی اهل بازی کردنشم نیستم و دوست ندارم . اینو میخواستم بگم که خونه اقاجون احسان کنار خونه خودشون بود و وقتی ما فوتبال بازی میکردیم میومد مارو میدید پس چهره اش یادم بود . 

 

تو اوتوبوسو داشتم میگفتم . علاوه بر اینکه من اونارو شناختم اونا هم سریع منو شناختن . اقاجون احسان از دوجهت منو میشناخت . هم از جهت خانواده مون و هم از جهت اینکه دوست نوه اش بودم . 

ولی اقاجون ستار فقط منو از جهت خانواده ام شناخت و نه به خاطر اینکه دوست نوه اش ستار بودم . 

شروع به صحبت کردیم . اقاجون احسان سوال عجیبی پرسید . گفت چرا پس احسان دانشگاه نرفته ؟ واقعا نمیدونستم چی بگم . گفتم نمیدونم .

کلا خندان بودن . با هم شوخی میکردن از خاطراتشون میگفتن میخندیدن . 

منو که دیدن شروع کردن منم وارد شوخیشون کنن . 

قبلا تو یه پست گفتم که بابا و بابابزرگ من جفتشون تعزیه خونن ولی در نقش کاملا مخالف هم دیگه . بابام نقش امام اقاجونم نقش شمر . و خب این دوتا تو خیلی از تعزیه ها باید باهم بجنگن . 

 

اقاجون ستار رو شوخی گفت : بابا و اقاجونت هنوز باهم آشتی نکردن ؟‌

جفتشون خندیدن . بعد بیشتر توضیح داد . اخه اقاجونت میخواست باباتو بکشه تو تعزیه . 

درکشون نمیکردم پس همینجوری خندیدم و در ادامه شوخی گفتم : نه آشتی کردن الان . 

اقاجون ستار که ول کن نبود ادامه داد :‌ اره اینا هست تا محرم سال دیگه دوباره دعواشون میشه . زرتی دوباره زدن زیر خنده . 

این یکیو واقعا منم خندم گرفت  .

 

پیرمرد های اوتوبوس همیشه عجیبن (۲) :

 

من کلاس هشتم بودم و محمد کلاس نهم . باهم داشتیم از مدرسه برمیگشتیم که سوار همون اوتوبوسی که در جریان قبل گفتم شدیم برای برگشت به خونه . 

خلاصه که بله باز دوباره دوتا پیرمرد نشسته بودن تو اوتوبوس که البته قبلیا نبودن و من هیچکدومشونو نمیشناختم . 

ما عقب نشسته بودیم ولی صدای بحث کردن پیرمردا به گوش میرسید . 

داشتن در مورد وضعیت صنعت خودرو سازی ایران بحث و جدل میکردن . 

- عجب وضعی شده . اینا که دیگه ماشین نیست میسازن 

 

یکیشون یه حرف جالبی زد منو ممد هیچکدوم نتونستیم جلو خندمونو بگیریم :

- ماشین فقط ماشینای آمریکایی . الان آمریکا یه ماشین ساخته قشنگ خودش اتوماتیک وقتی میرسی به پلیس کمربند ایمنی تو مینده . 

اصلا باور کنید منو ممد پشمامون گره خورد بهم بعد شنیدن این حرف . تازه داشت از حرکات دستشم برای توضیح این ایده ماشین آمریکایی استفاده میکرد . اونجا که میگفت کمربند خودش خودکار بسته میشه انگشت اشارشو از قسمت سینه سمت راست اورد قسمت لگن سمت چپ یعنی به صورت مورب . یعنی منظورش این بود اون کمربند خودش باز میشه از جلو سینت میاد رد میشه میره تو جایگاهش کنار صندلیت .

 

 

انشاءالله خداحفظشون کنه همشونو :)

موافقین ۷ مخالفین ۰

دانشجو شدین ؟

بله تقریبا . به لطف خدا

من صحبت آدمای میان‌سال و مسن رو در رابطه با تکنولوژی و اینترنت خیلی دوست دارم. طوری که به همدیگه در رابطه با سایت‌ها و کار با گوشی توضیح می‌دن،

آدم فقط دوست داره بشینه به راهنمایی‌هاشون گوش کنه :)

از چه نظر دوست دارین ؟‌ 
منظورم اینه چیشو دوست دارین ؟

- ماشین فقط ماشینای آمریکایی . الان آمریکا یه ماشین ساخته قشنگ خودش اتوماتیک وقتی میرسی به پلیس کمربند ایمنی تو مینده . 

😂 اصلا ایده اش هم خنده داره.
این ماشین خودش سلطان ترویج خلاف کردن و پنهون کاری از پلیسه

اتوبوس درسته😑🤦‍♂️

با لهجه گفتم ولی خب اره همینکه میگی ...

خیلی بامزه بودن که☺️

بله دقیقا . با مزه بودن 😁

نحوه‌ی توضیح دادنشون برام جالبه. اصطلاحات داخل گوشی که فارسی هست رو می‌گن معمولا. در حالیکه ماها معمولا اصطلاح انگلیسی‌اش رو می‌گیم. نحوه‌ی نگه داشتن گوشی روی دستشون و کلیک کردن با انگشت اشاره (ماها معمولا با انگشت شست دستمون این کار رو می‌کنیم)‌ و مواردی از این قبیل :)

اهان اره .  
گوشی بابابزرگ من اینقدر برداشته فونتاشو بزرگ کرده تو هر صفحه فقط حدود ۴ تا آیکون بیشتر نیست :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">