اولین های مدرسه

چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۰۱ ب.ظ

اولین تقلب : کلاس دوم ابتدایی بودیم اگه اشتباه نکنم . تو نمازخونه امتحان بود . 

سوال : رنگین کمان چگونه تشکیل میشود 

من : پرت ، پلا ، بی حواس ، بی سواد و تقریبا شرّ ترین کل پایه . 

علی کنارم نشسته بود . ازش پرسیدم سوالو بهم گفت . علی ژیمناستیک کار بود اون زمان . الانم خبردار شدم رفته سربازی . حداقل ۵ ساله ندیدمش .

اولین رسوایی تقلب : کلاس پنجم ابتدایی سر امتحان تاریخ . کلا با تاریخ رابطه خوبی ندارم . سر کلاساش یا خواب بودم یا کلاسو بهم میریختم . امتحان درحال برگزاری بود و کتاب هم زیر نیمکت من باز بود . که جواد یهو کتابو کشید بیرون لو داد . خانم اومد پرتم کرد دفتر . میگم خانم فک نکنید خیلی ملایم و این حرفا . این خانم ما قربونش برم از عمو چنگیز بدتر بود . با خطکش ناک اوتمون میکرد . البته من شرمندشم اینقدر اذیت کردم سر کلاسشون . خیلی دوسشون دارم.

واقعیتش بعدشو یادم نیس که رفتم دفتر چی شد

 

اولین فرار از مدرسه : کلاس اول ابتدایی . معلم نداشتیم در یک اقدام گروهی سرمونو زیر انداختیم رفتیم خونه اتفاق خاصی هم نیفتاد . 

 

اوه اوه . اولین کتک از کادر مدرسه (ابتدایی) : راستش اولیشو یادم نمیاد خیلی میزدنم 🤣 . البته اکثرا قول میدادم دیگه شیطونی نکنم ولی خب گاهی قول کارساز نبود براشون ظاهرا

 

یه دوست داشتم محمدحسن . ما دوتا اکیپ سمی بودیم . همه چیزو خراب میکردیم سر کلاس . یه بار سر یه کلاسی فقط ما دوتا رو انداختن بیرون به طرز وحشیانه ای . داد میزدن سرمونا بدجور . همه کلاس ساکت شده بودن از ترس . هیچی خلاصه حین اینکه پشت در کلاس نشسته بودیم جوک میگفتیم برا معلمامون میخندیدیم اقای نریمانی اومد دیدمون دو سه تا پس کله ای آب دار زد بهمون رفت . محمدحسن الان هندبالیست شده .

 

 

اولین زنگ زدن به بابا که بیاد مدرسه : کلاس چهارم بودم نمیدونم چی شد معلممون خودش پاشد رفت زنگ زد بابام اومد در کلاسمون بابام پشمام ریخت 🤣. یه چند هفته رمز کامپیوترو عوض کردن برام .

 

اولین دانش اموز نمونه شدن (همه برگاشون ریخته بود) :  کلاس ششم بود یادش بخیر .

 

خلاصه از هفتم به بعد یکم بهتر شد اوضاع کلا .

 

 

 

 

موافقین ۲ مخالفین ۰

پس عوض کردن رمز سیستم به شما هم رسید :(

اوووَه یه جریانی داشتیم ما با این رمز کامپیوتر . تو یه پست کامل در موردش نوشتم . اینجا

کلاس هشتم از آقای حسینی کتک نخوردی؟؟

نه متوسطه 1 و 2 نمونه بودم مثلا . 
البته یه بار اقای حسینی نهم یه پس کله ای به کل کلاس زد از موسی شروع شد 

سلااااااااااااامممم.احوال شما؟ خوبستین؟ واااای تا حالا اینجوری تو وبلاگ سلام علیک نکرده بودم......

پستاتون حتی اونایی هم که جدی ان خیلی خنده دارن.

 

اولین فرارتون واسه کلاس اول بوده!!! پس اُف بر من.خیلی زیادی پاک گذروندم دوران مدرسه رو... من  کلا دوتا فرار از مدرسه تو کارنامم دارم. که هر دوش واسه امسال بوده و خدا رو شکر برخورد خانواده خیلی خوب بود. فقط دوتا فحش  تر و تمیز و ریز خوردم.

 

اولین باری هم که توبیخ شدم کلاس اول بود که از نرده های مدرسه بالا رفتم و موقع رفتن به کلاس معلممون یقه مو گرفته بود و در انباری رو هم باز کرده بود و منتظر به غلط کردن افتادن من بود که من اون روزا خدا رو شکر از این دخترای لوس و بی دست و پا نبودم.پشیمون که نبودم هیچ که طلبکار بودم و میگفتم یکی به من بگه کی منو لو داده که به خدمتش برسم. آخرم ننداختنم تو انباری. 

دوبارم خط کش خوردم و هفت هشت بارم از قصد سر زنگ ورزش توپ رو پرت کردم رو پشت بوم و شرایطم جوری فراهم کردم که خودمو بفرستن بیارم. 

یعنی یکی از جالب ترین تفریحات مدرسه واسم این بود که برم رو پشت بووووم.

برم فک کنم ببینم این دو ماهه آخر چه شیطنت هایی میشه انجام داد سال آخر رو واسم تاریخی کنه. 

 

 

 

سلام و درود :) .مچکرم شما خوبین ؟سال نوتون مبارک باشه
زندگی خنده داره کلا ...
من دوران ابتدایی خیلی میرفتم دفتر . ولی دیگه از متوسطه اول و دوم خیلی عوض شدم کلا.  (حرفه ای شدم تو شیطنت  لو نمیرم دیگه وگرنه همونه تقریبا) .
ما مدرسمون انباری نداشت میگرفتن میزدنمون 😂
عجیبه . فکر نمیکردم مدارس دخترونه تنبیه با خطکش اینا داشته باشن ... توپ مدرسه برا من خیلی خاطره دردناکی داره . یادمه یه بار زنگ ورزش رفتم توپ بیارم . زیر راه پله مدرسه یه محفظه کوچیک بود توپا همش اونجا بود . خم شدم رفتم زیر توپو برداشتم . همینجور که خم بودم رفتم تو فکر به زندگی و آینده فکر میکردم . یه لحظه به خودم اومدم دیدم دارن صدام میکنن بیا دیگه . یه لحظه یادم رفت من الان زیر راه پلم و ارتفاع سقف خیلی کمه . با تمام قدرت پاشدم سرم یه جوری خورد تو سقف..... قشنگ یقین دارم وقتی سر من خورد تو سقف یه چند تا گنجیشک از لب پشت بوم مدرسه پریدن یهو .

اگه حضوری میرفتیم مدرسه من خیلی دلم میخواست این اخر کار سریال دیدن تو مدرسه رو تست کنم . زنگ درسایی که خودم تو خونه میخونم و حوصلشونو ندارم (معمولا یه سری درسای عمومی) کلاسو بپیچونم برم نمازخونه بشینم سریال ببینم . آماده سریال رو گوشیم کامل دارم اگه رفتم مدرسه شروع کنم .

مدرسه ی ما دخترونه نبود که. مختلط بود😌

چون کلا 12 نفر بودیم تو کلاسمون.

 

دست رو دل من نذارید که من سرم بدتر از این به فنا رفته... من خودم یه بار داشتم از روی پله های زیر زمینمون میومدم بالا اونم با سرعت،آخرین قسمت ارتفاع سقف کم میشه و یه لبه ی آهنی هم اونجاست که لبه ی در زیر زمینه. و من وسط کلم گیر کرد به اون لبه آهنیه و تا ته کلم کشیده شد. بعد قسمت حساس ماجرا اینجاست‌ که دست کشیدم رو سرم و کف دستم خونی شد و حالا این وسط نزدیک بود از ترس غش کنم.

 

الحمدالله من فیلم دیدن تو مدرسه رو تماشا کردم. 

کلا مدرسه راهنمایی مون کلا رو هوا بود. یعنی هر دفعه مدیرمون به صف مون می‌کرد میگفت پیاز و رشته بیارین آش درست کنیم. و بعدم در کنار آش، انیمیشن می‌آوردیم و تو نمازخونه میدیدیم.یا همیشه در حال بشور بساب مدرسه بودیم.معلممون ازدواج می‌کرد، ما از ذوق نمیدونستیم چیکار کنیم و صدبار براش جشن می‌گرفتیم... 

 

ابتدایی هم که بودیم و مدرسمون مختلط بود، همیشه فوتبال بازی میکردیم. آخه پسرا به خاله بازی و مامان بازی تن نمیدادن. ما مجبور بودیم بریم فوتبال. 

 

بعد اولاش که تازه داشتن یادمون میدادن اینقدر ضعیف بودیم که تو دروازمون هفت تایی وایمیستادیم. 

کلا خیلی خوش می‌گذشت. 

 

 

آهان . حس و تجربه کلاس مختلطو نداشتم تاحالا . 
اوه بد بوده پس ... از من خون نیومد .
اون دوران فکر میکنم برا هر کسی خیلی جذابه چون خیلی سختی نیست توش بیشتر بازی و سرگرمیه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">