اولین های مدرسه
اولین تقلب : کلاس دوم ابتدایی بودیم اگه اشتباه نکنم . تو نمازخونه امتحان بود .
سوال : رنگین کمان چگونه تشکیل میشود
من : پرت ، پلا ، بی حواس ، بی سواد و تقریبا شرّ ترین کل پایه .
علی کنارم نشسته بود . ازش پرسیدم سوالو بهم گفت . علی ژیمناستیک کار بود اون زمان . الانم خبردار شدم رفته سربازی . حداقل ۵ ساله ندیدمش .
اولین رسوایی تقلب : کلاس پنجم ابتدایی سر امتحان تاریخ . کلا با تاریخ رابطه خوبی ندارم . سر کلاساش یا خواب بودم یا کلاسو بهم میریختم . امتحان درحال برگزاری بود و کتاب هم زیر نیمکت من باز بود . که جواد یهو کتابو کشید بیرون لو داد . خانم اومد پرتم کرد دفتر . میگم خانم فک نکنید خیلی ملایم و این حرفا . این خانم ما قربونش برم از عمو چنگیز بدتر بود . با خطکش ناک اوتمون میکرد . البته من شرمندشم اینقدر اذیت کردم سر کلاسشون . خیلی دوسشون دارم.
واقعیتش بعدشو یادم نیس که رفتم دفتر چی شد
اولین فرار از مدرسه : کلاس اول ابتدایی . معلم نداشتیم در یک اقدام گروهی سرمونو زیر انداختیم رفتیم خونه اتفاق خاصی هم نیفتاد .
اوه اوه . اولین کتک از کادر مدرسه (ابتدایی) : راستش اولیشو یادم نمیاد خیلی میزدنم 🤣 . البته اکثرا قول میدادم دیگه شیطونی نکنم ولی خب گاهی قول کارساز نبود براشون ظاهرا
یه دوست داشتم محمدحسن . ما دوتا اکیپ سمی بودیم . همه چیزو خراب میکردیم سر کلاس . یه بار سر یه کلاسی فقط ما دوتا رو انداختن بیرون به طرز وحشیانه ای . داد میزدن سرمونا بدجور . همه کلاس ساکت شده بودن از ترس . هیچی خلاصه حین اینکه پشت در کلاس نشسته بودیم جوک میگفتیم برا معلمامون میخندیدیم اقای نریمانی اومد دیدمون دو سه تا پس کله ای آب دار زد بهمون رفت . محمدحسن الان هندبالیست شده .
اولین زنگ زدن به بابا که بیاد مدرسه : کلاس چهارم بودم نمیدونم چی شد معلممون خودش پاشد رفت زنگ زد بابام اومد در کلاسمون بابام پشمام ریخت 🤣. یه چند هفته رمز کامپیوترو عوض کردن برام .
اولین دانش اموز نمونه شدن (همه برگاشون ریخته بود) : کلاس ششم بود یادش بخیر .
خلاصه از هفتم به بعد یکم بهتر شد اوضاع کلا .
پس عوض کردن رمز سیستم به شما هم رسید :(