چطورین گایز :) !
به یاد سونیک اینبار تصمیم گرفتم آهنگ بازی سونیک رو یه چیزی ازش در بیارم . در اصل از همون اول عاشق آهنگش بودم :)
یادش بخیر ...
چطورین گایز :) !
به یاد سونیک اینبار تصمیم گرفتم آهنگ بازی سونیک رو یه چیزی ازش در بیارم . در اصل از همون اول عاشق آهنگش بودم :)
یادش بخیر ...
بیاید یه داستان رو باهم تکمیل کنیم .
داستان ما دوتا کاراکتر داره . یکی هکر که هدفش باز کردن پسوورد یک سیستم لینوکسیه . کاراکتر دوم هم برخلاف هکره (محافظ امنیتی) که قراره با برقرار کردن امنیت سیستم اجازه نده هکر نفوذ کنه بهش . نتیجه گیری که میخوام آخر کار بکنم اینه که هیچکدومشون مطلقا برنده نمیشن فقط تا بینهایت میرن جلو .
به یاد بازی واچ داگز :) هکرمون :
خب بیاید شروع کنیم
در طول پست خودمون رو میزاریم جای هر کدوم از کاراکتر ها و سعی میکنیم به کاراکتر دیگری ضربه بزنیم
در ابتدا خودمو میزارم جای هکر :
میام پشت سیستم روشنش میکنم میبینم که به یه صفحه لاگین لینوکسی بر میخورم :
خب چون میدونم در لینوکس یوزر روت بیشترین دسترسی رو داره پس تلاش میکنم با یوزر روت لاگین کنم اما نیاز به پسوورد داره :
هعییی .مثل اینکه اینجا اولین قفل کار رو به رومون سبز شده . بیاید قفل رو باز کنیم :)) . فکر میکنم فکر میکنم .... .
حالا چطوری قراره پسووردو باز کنم ؟ از طریق تغییر پارامتر های کرنل در بوت لودر grub .
وقتی سیستمو روشن میکنم با صفحه گراب به شکل زیر رو به رو میشم :
خیلی خب کلید e رو فشار میدم تا بتونم پارامتر های کرنل رو تغییر بدم :
بعد از فشردن کلید e تغییراتی در پارامتر های کرنل میدم . تغییراتو دورشو خط قرمز کشیدم . اولا نوشتم rw این باعث میشه که پارتیشن رو با دسترسی read-write یعنی هم خواندن و هم نوشتن mount کنه . دوما نوشتم init=/bin/bash . این در اصل یه ترفنده که میشه باهاش سیستم لاگین اولیه رو دور زد و به خط فرمان لینوکس که همون bash هستش دسترسی پیدا کرد . ببینید اگه خونده باشید میدونید طبق مراحل بوت لینوکس ، پس از بالا اومدن کرنل ، پروسه init اجرا میشه . حالا من گفتم به جا init مستقیما خط فرمان رو اجرا کن بنابراین دیگه init وجود نداره که بخواد برای ورود ازم پسوورد و اینا بپرسه مستقیم خط فرمان بالا میاد .
خلاصه بعد از تغییرات بالا سیستم رو دوباره بوت میکنم و میبینم که ::
بله میبینید که بدون اینکه بخوام لاگین کنم به خط فرمان رسیدم . حالا پسوورد root رو بدونه دونستن پسوورد قبلی با استفاده از دستور passwd عوض میکنم :
همینطور که میبینید پسوورد با موفقیت عوض شد . پسوورد رو گذاشتم 123 . حالا سیستم رو ری استارت میکنم و با پسوورد جدیدی که گذاشتم (123) لاگین میکنم و میبینم که :
اولین هورااااا . میبینید که با موفقیت وارد سیستم شدیم .
تا اینجا هکر در برابر محافظ امنیتی یک هیچ جلو میافته .
حالا خودمو میزارم جای محافظ امنیتی :
خب الان باید کاری کنم هکر نتونه نفوذ کنه . روشی که هکر استفاده کرد این بود که توی گراب اومد پارامتر های کرنل رو عوض کرد . خب پس من میام روی گراب هم رمز میزارم که نتونه پارامتر های کرنل رو عوض کنه . برای اینکار ابتدا هش پسوورد مورد نظرمو با استفاده از دستور grub-mkpasswd-pbkdf2 حساب میکنم :
خب حالا هش پسوورد رو کپی میکنم و میبرم مینویسم داخل یکی از اسکریپت های گراب در مسیر etc/grub.d :
در نهایت تنظیماتی که رو گراب اعمال کردم رو سیو میکنم . حالا دیگه از این به بعد گراب پسوورد داره و هکر نمیتونه پارامتر های کرنل رو عوض کنه :))) . تا اینجا منم یکی افتادم جلو .
تا اینجا هکر ومحافظ امنیتی یک - یک مساوی
خودمو میزارم جای هکر :
سیستمو روشن میکنم میبینم که عهههه گراب هم که پسوورد داره :
اینجاس که دوباره فکر میکنم فکر میکنم .... یه فکری به ذهنم میرسه . یه لینوکس لایو بالا میارم و پارتیشنی که اطلاعات گراب داخلشه رو mount میکنم . حالا فایل تنظیمات گراب (grub.cfg) رو پیدا میکنم و پسوورد رو از توش حذف میکنم :))) :
این فایل تنظیمات گراب و پسووردی که محافظ امنیتی داخلش نوشته :
خیلی خب این پسووردی که در عکس بالا دورش خط قرمز کشیدم رو کلا حذف میکنم :
حالا دیگه پسوورد گراب حذف شده سیستم رو ری استارت میکنم و .... :
هعییی دوباره تونستم به تنظیمات گراب دسترسی پیدا کنم در نتیجه میتونم با همون روش قبلی پسوورد رو عوض کنم .
خودمو میزارم جای محافظ امنیتی :
هکر با استفاده از سیستم لایو تونست پسوورد گراب رو حذف کنه پس من میرم تو تنظیمات بایوس و هارد دیسک رو میزارم اولویت اول بوت تا دیگه نتونه فلش یا سیدی رو بوت کنه .
خودمو میزارم جای هکر :
خب عزیزم کاری نداره که منم میرم تو بایوس دوباره فلش رو میزارم اولویت اول و زرتی بوت میکنم سیستممو :)
خودمو میزارم جای محافظ امنیتی :
عهههه باشه پس منم میرم رمز میزارم رو بایوس که نتونی بازش کنی
خودمو میزارم جای هکر :
هه . دادا مث که خبر نداری . تو مادربرد کامپیوترت یه حافظه ای هست به نام CMOS که بایوس اطلاعاتشو (از جمله پسووردی که شما روش میزاری) رو داخل این حافظه ذخیره میکنه . حالا این حافظه CMOS یه باتری دایره ای شکل داره که از اون باتری تغذیه میشه ایناهاش :
حالا من اگه این باتری رو برای چند دقیقه در بیارم تغذیه حافظه CMOS قطع میشه در نتیجه اطلاعات روش پاک میشه در نتیجه پسوورد بایوس که رو این حافظه ذخیره میشده هم پاک میشه و من خیلی راحت دوباره به بایوس دسترسی پیدا میکنم :)))
البته یه راه راحت تر هم داره . روی بعضی مادر برد ها یه جامپر هست مخصوص پاک کردن CMOS وقتی اتصالش بدی کلا حافظ CMOS پاک میشه از اونم میتونم استفاده کنم هه ه هه ه ه.
خودمو میزارم جای ....
خودمو میزارم جای ....
در کل میخوام بگم من هرچی هم خودمو بزارم جای این یا اون آخرش برای هرکدوم یه راه حل پیدا میکنم . نتیجه ای که میخواستم بگیریم این بود که تو امنیت سایبری همیشه یه راه حل وجود داره (چه برای هکر چه برای محافظ امنیتی ) و پیدا کردن این راه حل بستگی به هوش و تخصص شخص داره . و این بازی هیچوقت پایان نداره تا ابد راه حل برای هرکدومشون وجود داره .
بنابراین همیشه یک راه برای نفوذ به سیستم شما وجود داره . به قولی میگن اگه میخواید یه سیستم 100 درصد امن داشته باشید ، سیستمتونو از برق بکشید و نابودش کنید اینطوری مطمئنید دیگه هیچکس نمیتونه امنیتشو دور بزنه :)
دوستان متخصص بیاید این داستان رو ادامه بدیم . خودتونو بزارید جای محافظ امنیتی (نوبت اینه ایندفعه) . قدم بعدی برای جلوگیری از هکر چیه ؟ :)
همون وقتایی که شک میکنی نکنه همه چیزو تا اینجا اشتباه چیدی ...
نکنه در مورد همه چیز اشتباه فکر میکردی ...
نکنه همه چیز اونجوری که فکرشو نمیکردی بوده ...
این آهنگ یه حس غم غیر عادی بهم میده . انگار فرا تر از غم حاصل از یه آهنگ غمگینه . نمیدونم شاید لحظه ساختش داشتم به یه غم غیر عادی فکر میکردم .
امروز صبح بیدار شدم از خواب . برای یه کاری نیاز داشتم از تا از برنامه WORD استفاده کنم . متوجه شدم لایسنس Office پریده . رفتم تو اینترنت تا کرکشو دانلود کنم و ... بعد دیدم نوشته بود : دانلود فعال ساز ویندوز 7و8و10و11 !!! گفتم مگه ویندوز 11 داریم :|
در ابتدا فک کردم اشتباه تایپیه . بعد رفتم یه سرچ زدم دیدم وااااااااووو :| مثل اینکه واقعا از دنیا عقبم . مایکروسافت میخواد هفته دیگه سوم تیر ، در مراسمش از ویندوز 11 رونمایی کنه .
جالب اینجاست که در مورد ویندوز 10 که فکر میکنم در سال 2015 بود که منتشر شد ، مایکروسافت اعلام کرد ویندوز 10 آخرین ویندوز خواهد بود و از این به بعد تمام تغییرات به عنوان آپدیت های همین ویندوز است ولی نمیدونم چی شد که تصمیم گرفتن ویندوز 11 رو بسازن .
تو اینترنت خیلیییی اطلاعات و پیشبینی ها راجع بهش بود ولی یه چیز خیلی باحال در رابطه با ویندوز 11 هست . مایکروسافت هنوز هیچ نسخه ای از این ویندوز رو منتشر نکرده ولی فایل نصبی ویندوز یه جورایی لو رفته و داخل یه گوگل درایو پیدا شده . فک نمیکنم معلوم باشه کی فایل رو لو داده ولی به هر حال فایل نصبی ویندوز 11 لو رفته و الان داخل سایت هایی مثل سافت 98 میشه دانلودش کرد . تازه فعال سازشم هست .
وقتی بیل گیتس بفهمه ویندوز 11 که هنوز ازش رونمایی هم نشده رو تو ایران دارن نصب میکنن تازه فعال سازشم دارن رایگان فعال میشه :
البته به این نسخه ویندوز به هیچ وجه اعتماد نکنید چون هنوز مایکروسافت به طور رسمی منتشرش نکرده پس ممکنه هزاران مشکل داشته باشه .
برای اینکه بفهمم ویندوز 11 چطوری قراره بشه اومدم فایل نصبیشو دانلود کردم و روی ماشین مجازی نصبش کردم .
بیاید از اول روشن شدن سیستم عامل ویندوز 11 تا آخرشو ببینیم چطوریه .
اول که روشنش کردم دیدم که لوگو اصلیش تغییر کرده . همون پنجره هست ولی زاویش عوض شده :
گرافیک کار که کلا عوض شده . خیلی گرافیک ساده تر و دلنشین تری داره . صفحه لاگین یا ورود به اکانت این شکلیه : ( رو تصاویر کلیک کنید تا بزرگ بشن )
بعد پسووردمو میزنم و وارد میشم . همینطور که در تصویر زیر میبینیم کاملا مشخصه که رابط کاربری تغییراتی نسبت به ویندوز 10 داشته است :
فایل اکسپلورر :
نکته جالب برای من این بود که برنامه Windows Terminal به طور پیشفرض روش نصبه :))) . در اصل Windows Terminal همون مثل CMD یا خط فرمان عمل میکنه ولی ظاهر و امکانات خیلی قشنگ تر و بهتری نسبت به CMD داره . تقریبا شبیه terminal های سیستم های لینوکسی شده. ببینیم عکسشو :
ظاهرا مرورگر Microsoft Edge هم آپدیت شده در ویندوز 11 :
آها راستی صدای نوتیفیکیشن ها و ... هم خیلی جیگر شده همشون عوض شدن حتی صدای استارتاپشم عوض شده .
و اینکه برنامه Store هم آپدیت شده و بهینه تر شده :
تا اینجا مشکلی برا من پیش نیومد با این سیستم عامل (البته کاری زیاد نکردم باهاش نه چیزی نصب کردم نه ...) ولی خب بازم پیشنهاد من اینه به عنوان سیستم عامل اصلیتون فعلا نصبش نکنید . منتظر بمونید تا نسخه رسمیش منتشر بشه چون این نسخه هنوز قابل اعتماد نیست . یهو نصب میکنید مثلا یه جاییش مشکل داره . قاعدتا مایکروسافت باید اول نسخه BETA ویندوز 11 رو بده تا کاربلد ها تستش کنن و مشکلاتش برطرف شه بعد تازه نسخه قابل استفاده برای عموم میاد . بنابراین بهتره تا اون موقع نصبش کنیم . اگه میخواید خودتون تستش کنید این نسخه رو روی ماشین مجازی مثل Vmware یا Virtual Box نصبش کنید روی هارد اصلیتون نصب نکنید .
امروز میخوام صفر تا صد آهنگی که ساختم رو اینجا بررسی کنیم . اگه به ساز های موسیقی (گیتار ، پیانو ....) اینا علاقه دارید یا دلتون میخواد بدونید لایه های یک آهنگ کامل چطوری ساخته میشن تا آخر پست رو بخونید و گوش کنید .
پیشنهاد میکنم صداها رو حتما با هدفون ، یا بلندگو گوش کنید بیشتر لذت میبرید .
خب آهنگی که میخواستیم بسازیم ، ریتم 6/8 داشت . از جهتی که علاقه خاصی به گیتار دارم ، پس یه لایه آکورد گیتار برای آهنگ میسازیم :
خب نسبتا قشنگ شد . همین هی تکرار میشه .
حالا نیاز به بیس داریم . میتونیم بیس های مختلف بزاریم ولی من عاشقققق گیتار بیس هستم :) پس با گیتار بیس یه بیس میزنیم :
حلا بیس و گیتاری که ساختیم رو باهم ببینیم چطوری میشن :
نسبتا قشنگ شدن .
حالا بریم سراغ ریتم . در طول آهنگ از یه ریتم ثابت استفاده نمیشه . ریتم ها هرچی آهنگ میره جلوتر پیچیده تر میشن ( قطعا دیدیم تو هر آهنگی که هر چی به آخر آهنگ نزدیک میشیم آهنگ اوج میگیره و صدا ها پیچیده تر میشن بنابراین ما هم باید ریتمامون از ساده به پیچیده تبدیل بشن از اول تا آخر آهنگ ) .
بزارید ساده ترین ریتم دنیا رو بسازیم :
همینطور که میبینید خیلی سادس . این باشه برا اول آهنگ . حالا یه ریتم یکم پیچیده تر میسازیم که صدا های hat قاطیش شده :
ریتم خوبیه ولی یه چیزی کم داره . از اینترنت یه صدای hey مردونه دانلود کردم ببینید :
همین صدای hey رو میندازم رو ریتم قبلی ببینید چی میشه :
خب عالی شد .
حالاااااا .
بیاید تمام چیزای که ت الان ساختیمو همزمان باهم پلی کنیم ببینیم چی شده :
قشنگ شد نه ؟ :)
تا اینجا ریتم آهنگ کامله باید یه ملودی روش بزنیم . نهایتا یه سری ملودی با ساز های کلارینت و اینا زدم و آهنگو تکمیل کردم .
نسخه کامل اهنگ این شد (1 دقیقه و 24 ثانیه شد ) یک بار از اول تا آخر گوش کنید ببینید چی شد :
دوست داشتید ؟
خاطره ای که میخوام بگم مربوط به زمانیه که کلاس ششم دبستان بودم .
خب هر کدوم از ما تقریبا تو هر مقطع تحصیلی یه اکیپ داریم دیگه . من نداشتم :) . من کلا یه رفیق داشتم تازه تو کلاسمونم نبود . تو ششم الف بود . من ششم ب بودم .
این رفیقم اسمش محمدجواد بود . باباش معلم بود ولی خب معلم متوسطه اول بود تو مدرسه ما نبود ولی از جهتی که باباش معلم بود پارتیش پیش معلما و کادر مدرسه کلفت بود .
مدرسه مون یه کتابخونه داشت ته راهرو طبقه بالا بود . این محمد جواد مسئول کتابخونه بود . کلید کتابخونه رو میدادن بهش همیشه دنبالش بود و مسئولیتش این بود که زنگ های تفریح بیاد و در کتابخونه رو باز کنه تا بچه ها بیان ازش کتاب بگیرن . منو محمد جواد همیشه پیش هم بودیم . به هم بند بودیم یه جورای بنابراین منم همیشه پیش اون تو کتابخونه بودم زنگای تفریح .
ببین کلا تو طول تاسیس این مدرسه شاید یه 3 تا کتاب بیشتر گرفته نشده بود از کتابخونه . اصلا کسی نمیومد کتاب بگیره . اصلا خودمونم کتابای اونجا رو نمیخوندیم . یه کتاب بود در مورد این توضیح میداد که اگه به پدر مادر خوبی نکنید چه عذابی براتون هست و اینا من هر دفعه ای بر میداشتم عکساشو نگاه میکردم از عذابای جهنمی بود ترسناک بود دوست داشتم . غیر از این اصلاا . اصلا داشت فراموشمون میشد اینجا کتابخونس .
کتابخونه یه در داشت که فقط محمدجواد کلیدشو داشت بنابراین فقط من و اون واردش میشدیم . وقتی وارد میشدیم درو میبستیم پنجره کتابخونه رو باز میکردیم که رو به راهرو بود تا بچه ها بیان کتاب بگیرن .
اینکه میگم اصلا به عنوان کتابخونه ازش استفاده نمیشد واقعا میگما . زنگای تفریح ممدجواد بچه ها رو جمع میکرد دم کتابخونه من براشون شعبده بازی میکردم یه همچین وضعی 😂
کلا منو جواد معروف بودیم به گروه شعبده بازی مدرسه . اون زمان عاشق شعبده بازی بودیم . تازه مامان بابای محمدجواد براش یه پک وسایل شعبده بازی خریده بودن یه روز صبح زود کله سحر پاشد اومد در خونمون گفت حسیینننن پک شعبده بازی خریدم منم خوابالو درو باز کردم ببینم چی میگه کله سحری . اومد تو و کلی ذوق کردیم . اینقد صبح زود بود هنوز هوا کامل روشن نشده بود یادمه لامپا رو تو اتاقمون روشن کردیم و نشستیم وسایل شعبده بازیشو دیدیم 😂
خلاصه این کلا مقدمه ای بوذ از وضعیت اون زمان ما تو مدرسه . میخوام بگم منو محمدجواد کلا رفیقای خیلی صمیمی بودیم .
این ممدجواد خیلی هفت خط بود . یه تبلت مارک lenovo داشت . هر روز خدا تقریبا این بچه تبلتشو میاورد مدرسه با خودش . اگه میفهمیدن بیچارش میکردنا ولی میاورد . فقطم به من میگفت تبلت میاره (تو کتابخونه میشستیم بازی میکردیم باهاش ) . خدایی اعتراف میکنم از من شجاع تر بود . من جرات نمیکردم تبلتمو ببرم مدرسه هیچوقت .
حالا جالبه بار ها اینو گشته بودن از طرف کادر مدرسه ولی تبلتشو پیدا نکرده بودن چون یه جاساز خوب داشت .
این برا آوردن تبلتش از یه سررسید استفاده میکرد . یه سررسید داشت با کاتر وسطشو به اندازه تبلت بریده بود و تبلتشو میزاشت بینش اینطوری :
یه روز طبق معمول قرار گذاشته بودیم یکی از کلاسا رو بپیچونیم بیایم کتابخونه بازی کنیم صفا عشقو حال . اقا سر وقت جفتمون رسیدیم کتابخونه . تبلتش همینجوری دستم بود داشتم باهاش کار میکردم یهو وای فای تبلتشو روشن کردم دیدم عهههههه ممد جواد اینجارووو . مدرسه وای فای داره پسرررر :|||| .
ما هم که اینترنت نیاز بودیم همیشه . دیدیم پسوورد داره . اون زمان یه برنامه میشناختم به اسم WPS Connect . این میومد مودم های وای فای که پین کد WPS روشون فعال بود رو برامون پسووردشو بدست میاورد ( میومد پین WPS رو با حمله بروت فورس کرک میکرد ) .
قرار شد از این برنامه استفاده کنیم تا پسوورد وای فای مدرسه رو بدست بیاریم . برنامه رو نصبش کردیم یهو یادم اومد عهههه . راستی تبلت باید روت باشه تا برنامه کار بده (فک میکنم بدونید روت چیه ولی یه توضیح همینجوری میدم . وقتی یه گوشی رو روت میکنی باعث میشه اون گوشی با یوزر روت که دسترسی کل روی دستگاه داره لاگین بشه و بالا بیاد بنابراین هر کاری میتونی باهاش بکنی ) .
مشکل اینجا بود تا وقتی گوشی رو روت نکنیم نمیتونیم از برنامه WPS Connect برا بدست آوردن پسوورد وای فای استفاده کنیم . گفتم مشکلی نداره جواد فردا بیا خونمون تا تبلتتو روت کنیم . اولش خیلی میترسید میگفت نه بابا تبلتم خراب میشه و از این حرفا . واقعا هم ممکن بود خراب بشه چون حین روت کردن بعضی دستگاه ها کلا خراب میشن . یه جوری راضیش کردم گفتم ببین من تبلت خودمم روت کردم سالمه (واقعا هم روت کرده بودما) . اقا این راضی شد فردا تبلتشو برداشت اومد خونمون .
یه برنامه بود یادمه اسمش iroot بود . از این برنامه برا روت کردن استفاده میکردیم . نصبش کردم و تبلتشو وصل کردم . میخواستم آماده بشم تا گزینه روت رو بزنم که یهو گفت صب کن . گفت مطمئنی چیزی نمیشه ؟؟؟ . گفتم نه بابا نترس . قشنگ معلوم بود زیر لب داره دعا میکنه خدایا این چیزیش نشه 😂 .
اقا زدم روت شه . عملیات روت کامل شد و تبلتش ریست شد . وقتی روشن شد همه چی اوکی بود ظاهرا . ولی متوجه شدیم مموریشو نخونده تبلت . اقا جواد تا فهمید یهو زد زیر گریه 😂
گفتم چی شد جواد ؟؟ گفت تبلتم خرابب شددد گفتم نه بابا الان درستش میکنم بزار یه بار مموریشو در بیاریم دوباره بزنیم درست میشه . منم خدا خدا میکردم واقعا درست بشه چون خالی بسته بودم براش که اینطوری درست میشه 😂 .
اقا همینکارو کردیم و کارا خدا درست شد . از اینجا دیگه تبلتش روت بود گفتم فردا تبلتتو بیار مدرسه .
فردا شد و ما رفتیم کتابخونه . تبلتشو درآورد برنامه رو باز کردیم و زدیم رو وای فای دیدیم وااااااااا . پسووردو بدست آورد . کلی خوشحالی کردیم . وصل شدیم به وای فای . با اینترنت مدرسه تو کتابخونه دابسمش ضبط میکردیم 😂😂 . خدایی فقط همین یه استفاده رو میکردیم زیاد حجم مصرف نمیکرد .
بعد اون روز خیلی خوشحال بودیم . پسوورد وای فایو بدست آورده بودیم . زنگ تفریح تموم شد و ما مجبور بودیم از کتابخونه بریم بیرون . خداحافظی کردیم و هر کدوم رفتیم سر کلاسای خودمون . از اونجایی که من همیشه زود به آدما اعتماد میکنم 😂 یواشکی به یکی از همکلاسی هام گفتم که ما پسوورد وای فای مدرسه رو بدست آوردیم . اقا باور کنید این همکلاسی ما هنوز 5 دقیقه نشده تو همون زنگ همون موقع رفت به معلممون گفت 😂 . گفت اقا اینا پسوورد وای فای مدرسه رو بدست آوردن . باباااا چغلی کردنم آدابی داره والا 😂
خلاصه اون روز لو رفتیم . بردنمون دفتر . محمدجوادو گفتن برو کاریش نداشتن چون میدونستن اینا زیر سر منه 😂 .
زنگ زدن بابام
نه به خاطر اینکه بیاید پسرتون شیطونی کرده به خاطر اینکه بیاید پسوورد وای فای مارو عوض کنید 😂 . نمیدونم چرا ولی کلا هر مشکلی براشون پیش میومد تو کامپیوتر به بابا من میگفتن بیاد حل کنه مسئول آی تی نداشتن .
بابام گفت چرا میخواد عوض کنید چیزی شده ؟ جریانو بهش گفتن که آره آقاپسرت هرروز میشینه وای فای اینجا رو میدوشه 😂
بابام نه تنها رمزو براشون عوض کرد بلکه فیلتر مک آدرس هم رو مودمشون تنظیم کرد ( یعنی فقط موبایل های خود کادر مدرسه که مک آدرس مشخصی داشتن میتونستن وصل بشن بهش ) . اینجا دیگه کامل کاسه کوزمون از بین رفت واقعا دیگه کاری نمیتونستیم بکنیم . البته اگه اون موقع اطلاعاتی که الان دارمو داشتم میتونستم سیستمشو دور بزنم . کلا دور زدن سیستم فیلتر مک آدرس وای فای از آب خوردن راحت تره . برا دوستانی که تو این زمینه کار میکنن میگم کافیه کارت شبکه وایرلستون رو بزارید رو حالت monitor تا بتونه تمام فریم های وایرلس اطراف رو شنود کنه . بعد ببینید چه مک آدرس هایی به وای فای مورد نظر وصل هستن . بعد با یه جعل مک آدرس ساده ، مک آدرس خودتون رو به یک مک آدرس مجاز تغییر بدید و وصل بشید به وای فای .
حالا از این بحثا بگذریم .
از اون روز دیگه نمیتونستیم از وای فای استفاده کنیم و کلا بساط دابسمش جمع شد . از اون به بعد همون کارای همیشگی خودمونو میکردیم . شعبده بازی میکردیم میگفتیم میخندیدیم ، میخوابیدیم تو کتابخونه 😂 . یادمه اون زمان بعد عید بود تو کتابخونه میشستیم پیک نوروزیمون که تو عید اصلا نگاش هم نکرده بودیم رو تکمیل میکردیم .
یه بارم یادمه جواد کلید رو داده بود به من خودش بره جایی کار داشت گفت امروز تو برو کتابخونه رو بگردون (حالا انگار خیلی فعالیت مفیدی میشه داخلش 😂) . گفتم باشه .
در کتابخونه جوری بود که از طرف بیرون فقط با کلید باز میشد (دستش خراب بود) یعنی اگه بسته میشد و کلید نداشتی بدبخت میشدی . منم که کلا حواسم تو باقالیاس همیشه . کلیدو گذاشتم تو کتابخونه و در رو هم بستم . بدشانسی پنجره هم بسته بود .
گفتم به جواد چی بگم حالا میکشه منو . با هزار ترس و لرز بهش گفتم . یه 12 ثانیه حدودا داشت با حالت پوکر نگام میکرد منم یه چشمم پایین بود یه چشمم به اون 😂 .
یهو کیفشو انداخت زمین گفتم یا خدا میخواد بیاد منو بزنه . میخواستم فرار کنم که یهو دستشو کرد تو کیف یه کتاباشو درآورد . یکم شک کردم گفتم یعنی میخواد با کتاب بزنتم ؟؟ :| این از این کارا نمیکرد معمولا با لگد میومد تو شکمت :|
بعد کتابو از زیرپنجره کرد داخل و قفل پنجره رو از لا درز پنجره با کتاب باز کرد :||| یعنی من که کلا برگام ریخته بود :|||||
جیمز باندی بود برا خودش . هی میگفتم چرا به فکر خودم نرسید .
پنجره رو باز کرد گفت بپر تو آخه خودش تپل بود نمیتونست از پنجره اینا بره ولی من کلا لاغر مردنی 😂 . زرتی فاز برداشتم از پنجره مثل مرد عنکبوتی پریدم داخل درو روش باز کردم 😂
یادش بخیر الان که فکر میکنم خیلی خوب بود اون زمان . خداکنه مارو ببخشن کادر مدرسه به خاطر استفاده ای که از وای فای کردیم چون فرصت نشد حلالیت بطلبیم ازشون 😂
بفرما . بالاخره بیان به من ایمان آورد داره درودیوارو کد امنیتی میزنه .
هعی . از این به بعد خواستیم ربات بنویسیم باید همون اول خودمون براش لاگین کنیم 😂
از 5 یا 6 سالگیم بود فک میکنم با کامپیوتر بازی میکردم . به طور وحشتناک هم طرفدار سری بازی های Max Payne و GTA بودم (اون زمان 130 درصد بچه هایی که میشناختم دوسش داشتن این بازیو ) . معمولا هم ورژن GTA Vicy City رو بازی میکردم . یادمه یه آقای به اسم حامد یادآفرین فک کنم اومده بودن همین ورژن بازی رو تغییر داده بودن و اون زمان به اسم (در تهران) مشهور بود. یه سری ماشیناش ایرانی شده بود و ... خلاصه اون ورژن رو هم بازی میکردم .
غیر از GTA یه بازی دیگم بود IGI اونم خیلی دوست داشتم . معمولا همین دوتا رو خیلی بازی میکردم . بقیه بازی ها رو هم برام نصب کرده بودن ولی این دوتارو دیگه خیلی بازی میکردم .
یه مدت خیلیی زیاد بازی میکردم تقریبا از صبح که بیدار میشدم تا خود شب. بابام میگفت اینقد بازی نکن . اگه ببینم زیاد بازی میکنی دیگه نمیزارم بازی کنیا ... از اینجور حرفا
بعد دیگه از اون به بعد جلو بابام بازی نمیکردم وقتی میرفت سر کار بازی میکردم باکامپیوتر . بابام بعد یه مدت فهمید وقتی میره سر کار بازی میکنم (یا مامان خانم بهش میگفته یا به هر حال گنجیشکا یه جوری دیگه ...😅 )
خلاصه وقتی فهمید که زیاد بازی میکنم اومد رمز گذاشت رو کامپیوتر . اینجوری دیگه نمیتونستم بشینم بازی کنم چون رمز داشت باید ازش اجازه میگرفتم تا بیاد برام رمز رو بزنه و بازی کنم .
اعصابم خورد شده بود . صبح ها که همه سر کار بودن تنها بودم حوصلم داغون میشد . اون زمان تک فرزند هم بودم دیگه اوضاع رو بدتر میکرد . دیدم اینطوری نمیشه فکر کردم چطوری میشه رمز کامپیوترو بفهمم .
خب اولین راهی که به ذهنم رسید اینکه خیلی با ادب از بابا بخوام رمزو بهم بگه .
گوشیو خونه رو برداشتم زنگ زدم به بابا .... الوووو بابا میگم رمز کامپیوترو میگییییییی ؟؟؟؟؟ نه نمیگم :|
خلاصه فهمیدم اینکار روش خوبی نیست و جوابی هم نگرفتم از اینکار . دیدم باید خودم دست به کار بشم . نشستم فکر کردم چطوری میتونم پسووردو بدست بیارم ؟؟؟؟ گفتم بزار همینجوری یه چنتا حالت تست کنم ببینم باز میشه یا نه . کامپیوترو روشن کردم کلی پسوورد زدم اینقد پسوورد زدم که دیگه .... سر درد داشتم میگرفتم هیچکدوم باز نشد .
دیدم این روش هم فایده نداره .
یه فکری به ذهنم رسید . یه پسر عمه دارم اسمش رسوله دو سال حدودا از من کوچیکتره . اون زمان یه جورایی همبازی من حساب میشد . صبحا میومد خونمون کلی بازی میکردیم باهم . پیش خودم فکر کردم از رسول برا بدست آوردن پسوورد استفاده کنم . فکر کردم فهمیدم باید پسوورد رو یه جوری یواشکی وقتی بابام داره وارد میکنه ببینم . خب خودم نمیتونستم اینکارو بکنم میفهمید و خیلی هم حساس بود که هنگام زدن پسوورد من نبینم . پس به فکرم رسید از رسول استفاده کنم . یه روز به رسول گفتم بیا اینجا بازی کنیم . اومد خونمون . بهش گفتم رسول آیا از این بازی های مسخره ای که میکنیم خسته نشدی ؟؟ آیا میخوای در عرض یک روز بهترین بازی ها رو بکنیم ؟؟؟ آیا میخوای بدونه هیچ سرمایه اولیه یکی از بهترین بازی ها رو باهم انجام بدیم ؟؟؟ آفرین پس وقتی دایی (بابای من) داره رمز رو میزنه تو نگاه کن به تو کاری نداره بعد به من بگو 😅.
خلاصه رسول رو اوکی کردم و نقشه عملیات ویژه رو چیدیم . منتظر موندیم بابام از سر کار بیاد . وقتی اومد گفتم بابا میشه یکم رمز رو بزنی ما بازی کنیممممممم ؟؟ گفت باشه . رفت لباساشو عوض کرد اومد رمز رو بزنه من به رسم ادب رفتم چشم گذاشتم یعنی پسووردو نبینم مثلا 😒 . در این لحظه رسول تو موقعیت مستقر بود و آماده بود بابا پسوورد رو بزنه و .... ببینه بیاد به من بگه . بابا پسوورد رو زد و رفت . من از مخفی گاه اومدم بیرون گفتم رسول چی شد . گفت حسییننننننن گرفتممممم م. پسووردووو فهمیدممممم . اقا اینقد خوشحال شدیم میپریدیم بالا پایین خوشحالی میکردیم بهش میگفتم آفرین رسول آفرین واقعا ممنونم ازت . بعد گفتم خب رسول پسوورد چی بود . گفت حسین پسوورد 10 تا صفر بود . گفتم دمت گرم . بزا یه بار سیستمو ری استارت کنم دوباره بزنیم پسووردو .
سیستمو ری استارت کردم تا رسیدیم به صفحه لاگین ویندوز . اون زمان ویندوز XP داشتیم . 10 تا صفر وارد کردم و اینتر زدم دیدم عه باز نشد که . گفتم رسول مطمئنی 10 تا صفر بود ؟ گفت اره بابا با همین دوتا چشمای خودم دیدم . گفتم شاید 11 تا بوده اشتباه شمرده . اقا 11 تاصفر زدم 10 تا زدم 9 تا زدم هرچی صفر زدم باز نشد . گفتم رسول منو مسخره کردی ؟؟ میگفت بابااا با همین چشمای خودم دیدم 10 تا صفر بوددد .
بعد میدونید جریان چی بوده ؟؟ این رسول رو کیبورد رو نگاه نمیکرده بابا چی میزنه رو صفحه مانیتور نگاه میکرده بعد یه چنین تصویری میدیده :
بعد این فکر میکرده این دایره سیاه ها صفره 😐😐😐😐
بعد که فهمیدم موضوع چی بوده خیلی از درون شکستم . یادم اومد رسول اینا اصلا کامپیوتر ندارن باید قبلش آموزش های لازم رو بهش میدادم که باباااااا رو کیبورد رو نگاه کننن کیبورد 😐😐 .
هیچی خلاصه نه تنها عملیات با شکست مواجه شد ، بلکه سیستمو ری استارت کرده بودم دیگه نمیتونستم بازی کنم رومم نمیشد دوباره به بابا بگم بیا رمزو بزن . در روز هم فقط یک بار اجازه بازی کردن داشتم و کلا این روزم به خاطر اقا رسول به فنا رفت 😑
گفتم طوری نیست چیزی که زیاده نقشه . اون روز رو با اسباب بازی هام (همش تفنگ بود) بازی کردم تا رسیدیم به فردا . فردا که بیدار شدم گفتم خب حسین امروز دیگه باید یه نقشه بچینی 100 درصد پسووردو کش بریم . نشستم فکر کردم چه غلطی میتونم بکنم کههههه یهو چشمم افتاد به گوشی مامانم :) . گوشی مامانم اون زمان از این سونی اریکسون کا 800 بود . از اینا :
یه مدت من پیله کردم بودم این گوشیو بدین مال من . بچه بودم دیگه گوشی دلم میخواست اونام گفتن باشه این گوشی مال تو . البته این گوشی اواخر کار دیگه افتاد تو چاه توالت بر اثر یک اشتباه . اون زمان مد بود هرکی گوشیش یه بار افتاده بود تو چاه 😂
اون زمان عاشق فیلمای پلیسی بودم همیشه هم میگفتم بزرگ شدم میخوام پلیس یگان ویژه بشم . بعد به فکرم رسید از گوشی به عنوان دوربین مخفی استفاده کنم . عملیات ویژه 2 آغاز شد . یه دونه کارتن کفش همیشه لب میز کامپیوتر بود (نمیدونم براچی ) . فک کنم یه بار برا یه آزمایش علوم برده بودم پیش معلممون دیگه بعدش گذاشته بودم لب میز کامپیوتر . یه سورخ از داخلش به بیرون ایجاد کردم و گوشی رو طوری داخلش گذاشتم که لنز دوربین رو به کیبورد باشه . گذاشتم فیلم برداری کنه و به بابام گفتم برو رمزو بزن منم رفتم چشم گذاشتم . بعد همینجور که داشت میرفت خدا خدا میکردم نفهمه . دیدم یه نگاه های عجیبی داره به جعبه کفش میکنه فک کردم فهمیده . ولی بعد از 2 دقیقه نگاه رمزو زد پاشد رفت . خداروشکر کردم . گفتم دیگهه حله دیگه حله دیگه حلههه . اقا اون شب بازیمو کردم و خوابیدم . فرداش که بیدار شدم بابام نبود گفتم خبببب حالا بزا برم سراغ فیلم تو گوشی ببینم پسوورد چی بوده . فیلمو پلی کردم اتفاقا موقعیت بسیار خوبی هم بود قشنگ کیبورد رو فیلم گرفته بود . گفتم دیگه حله داداچ . پاشدم رفتم تا از رو ویدیو رمز کامپیوتر رو بزنم امااااااااا اماااااا اماااااا. دیدم که یه قسمتی از ویدیو بابام یه جوری رمزو تند زده نمیشه فهمید چه حروفی وارد کرده . خیلی اعصابم خورد بود . تا اینجا یه بخشی از رمز رو فهمیده بودم ولی کامل نبود .
طبق معمول عملیات ویژه 2 هم با شکست مواجه شد 😒 ولی باز بهتر از قبلی بود چون بخشی از رمز رو فهمیدم . دیگه خیلی نا امید شده بودم . هر کاری میکردم نمیشد . آخریه دیگه زدم به سیم آخر رفتم پیش همون شخصی که همیشه وقتی کم میاری میری پیشش . کی ؟؟ آفرین مامانی .
رفتم گفتم مامان این رمزو بگیر واسه من دارم دیوونه میشم . کلا راضی کردن مامانا معمولا راحت تره دیگه . راضیش کردم رمز رو از بابا بگیره چون میدونستم اگه مامانم به بابام بگه رمز چیه حتما بهش میگه . زنگ زد به بابام و رمز رو ازش گرفت . خوشحال شدم گفتم از اول باید همینکارو میکردم . دویدم کامپیوترو روشن کردم گفتم مامان رمز چیه ؟ گفت نه شما برو چشم بذار من برات میزنم 😐😐 . مامان توهم ؟؟ 😐 . گفتم بیخیال بابا بگو دیگه . بعد فهمیدم انگار اشتبا میکردم مامانا خیلی سرسخت تر از بابا ها هستن . خلاصه از این به بعد باید از مامانم اجازه میگرفتم تا پسوورد رو برام بزنه 😐 .
دیگه تقریبا نا امید شده بودم . گفتم بزار دیگه عملیات ویژه آخری رو هم اجرا کنم اگه نشد دیگه بیخیال میشم . ما اتاقمون یه پنجره رو به حیاط داشت . به بابام گفتم من میرم دستشویی شما برو رمزو بزن تا من میرم بیام گفت باشه . من رفتم الکی لامپ دستشویی رو روشن کردم فک کنه دستشویی ام بعد از پشت پنجره حیاط کمین کرده بودم ببینم رمز چی میزنه 😂
راستش یادم نیست نتیجش چی شد واقعا ولی فک کنم بالاخره رمز رو فهمیدم . واقعا هرچی فک میکنم یادم نمیاد چی شد . اره احتمالا اون عملیات جواب داده بود .
از اون عملیات هم یه مدت گذشت تا اینکه یه بار داییم روش باز کردم پسوورد ویندوز XP رو بهم یاد داد . اگه یادتون باشه ویندوز XP رو حالت پیشفرض یه اکانت administrator داشت که پسوورد هم روش نبود بنابراین کافی بود یک بار کلید های CTRL + ALT رو بگیری و دوبار کلید DELETE رو فشار بدی . این باعث میشد بری تو یه صفحه لاگین مخصوص که میتونی با هر یوزرنیمی لاگین کنی تو سیستم . من میرفتم به این صفحه و به جای یوزرنیم بابام ، administrator رو وارد میکردم و چون پسوورد نداشت خیلی راحت وارد میشدم . بعد از اون به بعد همیشه بابام با یوزر خودش کار میکرد و به این خیال بود که رمز داره و من نمیتونم واردش بشم منم همه بازی هامو رو یوزر admin نصب کرده بودم یواشکی وقتی نبود با یوزر admin بازی میکردم 😂
یه مدت از این روش استفاده میکردم تا اینکه ویندوزمونو عوض کردیم ویندوز 7 نصب کردیم دیگه نمیشد اینکارو بکنی خلاصه زد کاسه کوزمونو ....
دیگه همه اینا گذشت تا اینکه یه روز خود بابام رمزو بهم داد گفت و تصمیم گرفتیم صلح کنیم . گفت به شرطی که خودت مدیریت کنی و زیاد بازی نکنی این رمزو بهت میدم منم قبول کردم (البته عمرا بهش پایبند میبودم خودشم اینو میدونست 😂) ولی خب دیگه رمزو بالاخره گرفتم .
اره خلاصه این بود یکی از خاطرات یهویی در مورد رمز کامپیوترمون . یه سری خاطره دیگم دارم در مورد مدرسه ابتدایی که بودم دقیقا همین اتفاقا میافتاد ولی جنگ سر پسوورد وای فای مدرسه بود 😂😂 . انشالله عمری بود در یه پست دیگه تعریف میکنم . ببخشید سرتونو درد اوردم 😂
برا شمام پیش اومده یهویی اینطوری یه سری خاطرات یادتون بیاد بعد فکر کنید عهههه چرا این چندوقت اصلا یادم نبود اینو یادش بخیر .