انتخاب نکردن ، یک انتخاب اشتباه .
همش پیش خودمون فکر و خیال میکنیم ، ای کاش فلان روز فلان زمان فلان تصمیمو نگرفته بودم چون تصمیم اشتباه رو گرفتم .
احتمالا درسته ولی اگه یه انتخاب سومی هم برای تصمیم هامون در نظر بگیریم و اونم اصلا تصمیم نگرفتن باشه یکم اوضاع ممکنه فرق کنه .
صبح از خواب پا میشم . شروع میکنم به فکر کردن راجع به اینکه امروز چیکار کنم . باید یه تصمیم بگیرم . کارها رو اولویت بندی میکنم . بین چنتا کار گیر میکنم . هی فکر میکنم کدومشو الان شروع کنم . کار 1 رو انتخاب میکنم و میگم آهان امروز قراره همین کارو بکنم . یکم انجامش میدم این فکر میاد تو سرم نکنه امروز برای کار 2 بهتر باشه ؟ دوباره فکر میکنم رو اینکه چه کاریو انتخاب کنم . نهایتا به خودم میام میبینم شب شد و من هیچ کاری نکردم . فقط به این فکر میکردم که چیکار کنم .
اگه یکی از کارها رو انتخاب میکردم و انجام میدادم فوقش ممکن بود یه کار اشتباهی رو انجام داده باشم و یه بهره کمی برام داشته باشه . اگه مثلا کار درستو انجام میدادم بهره بیشتری داشت برای امروز . ولی من هیچکدومشو انتخاب نکردم . حتی اگه اشتباهم انتخاب میکردم بازم از این حالت بهتر بود .
این طرز فکر منو خیلی وقتا به سمت افسردگی پیش میبره . اینقدر روی تصمیم ها سبک سنگین میکنم که همه چی بهم میریزه و بعد حسرتشو میخورم که ای کاش حداقل یه چیزی انتخاب کرده بودم حتی به غلط ! . اینجاست که احساس پوچی میاد .
شب قبلش یک دفتر بردار و اهداف و کارهای فردا رو بنویس .
ریز و درشت همه رو ، مثلا حتی کوتاه کردن ناخن و پرداخت پول و قرض و حضوری زدن در فلان کلاس و ...
حتی اینها. یکم بهت نظم میده. البته قبول دارم خیلی کار سختیه :)