چرخ اقای طالبی

شنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۷ ب.ظ

فرهاد :

یه ناظم داشتیم به نام هادی طالبی . تا بود خوش اخلاق بود ولی اگه عصبی میشد یه جوری میزدت راه برگشتت به خونه هم یادت نمیومد . همیشه با یه چرخ چینی میومد مدرسه . 

روزای اول اومدم مدرسه دیدم عه یه چرخ اینجاس !

فک کردم این چرخ اصغر مستخدم مدرسس که خیلی خوش اخلاقه و نگو که این چرخ اقای طالبی بود . سوارش شدم شروع کردم باهاش دور تا دور مدرسه بچرخم . یعنی همه جا با این چرخ رفتم . تو مدرسه ، لا به لا درختا ، باغچه ، آبخوری ، بیرون مدرسه ، کوچه های اطراف ، پشت مدرسه و ...

بعد از کلی چرخیدن نفس زنان برگشتم و چرخو گذاشتم سر جاش . همینجور که داشتم میرفتم سر کلاس اقای طالبی از دفتر صدام کرد :

- بهاری !

- بله اقای طالبی !

- بیا اینجا

- بله اقا بفرمایید

میز اقای طالبی تو دفتر یه جایی بود دمش یه پنجره بود به کل حیاط مدرسه دید داشت . از پنجره به جوب دم مدرسه اشاره کرد گفت :

- این جوقه را میبینی ؟ (با لحجه اصفهانی . منظور از جوق همون جوبه)

- بله اقا میبینم !

- فقط تو اون نرفتی ...

 

موافقین ۲ مخالفین ۰

وای خدا XDD

چرا بی اجازه چرخ مردم سوار میشین ؟:)

راستی پسرا با موتور و دوچرخه میان مدرسه ؟

نه اقا فرهاد پسر خیلی خوبی ان . فکر‌ کردن چرخ اصغر اقاس که همیشه راضی بودن از سوار شدنش :)
بله .‌.. معمولا مدرسه ما که همینجور بود 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">